اطلاعات روز

دیدگاه «جبهه مقاومت ملی» نسبت به آینده‌ی افغانستان/خراسان

حفیظ منصور

[یادداشت روزنامه اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاه‌های مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعه‌ی افغانستان را بازتاب می‌دهد. این دیدگاه‌ها لزوما منعکس‌کننده‌ی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاه‌ها فراهم می‌کند و درباره‌ی دیدگاه‌های وارده نفیا و اثباتا موضع‌گیری نمی‌کند. تمام دیدگاه‌های بیان‌شده در مقالات و یادداشت‌ها و صحت و سقم ادعاهای مطرح‌شده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاه‌های منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال می‌کند.]

جهان ما

ما در جهانی زندگی می‌کنیم که قدرت حرف اول را می‌زند، اخلاق و قانون در مرتبه‌ی فرودستی قرار دارد و بسیاری از کشورها از جمله افغانستان/خراسان فراوان فریب شعارهای مبتنی بر بشردوستی و نوع‌پروری را خورده است. تازه باید دانسته باشیم که همه‌ی این شعارها به‌وسیله‌ی دستگاه‌های قدرت وضع می‌شود و در مواقع دلخواه‌ شان به‌کار گرفته می‌شود. از این رو، این قدرت است که اساس مناسبات کشورها را تشکیل می‌دهد. قدرت در سرشت خود درگیری و کشمکش دارد که روی منافع صورت می‌گیرد. هرگاه منافع عوض شود و صورت دیگری به خود بگیرد، شعارها نیز دگرگون می‌شوند، جا عوض می‌کنند، تفسیرها و توجیه‌های دیگری پا به عرصه می‌گذارند.

با توجه به این اصل، افغانستان/خراسان در یکی از حساس‌ترین مناطق جهان موقعیت دارد و به سخن احمدشاه مسعود «دشمن طاوس آمد پر او». این موقعیت حساس سبب شده است تا پیوسته قدرت‌های بزرگ جهانی در درازنای تاریخ بدان چشم طمع بدوزند که در نتیجه این سرزمین در یک ناامنی و بی‌ثباتی مداوم غوطه‌ور بوده است. سیاست دولت‌مردان افغانستان/خراسان در بسیاری از مقاطع تاریخ نیز به این معضل نفت ریخته است. بدین معنا که کثیری از دولت‌مردان افغانستان/خراسان سعی داشتند تا این کشور را با یکی از قدرت‌های جهانی پیوند بزنند و به خیال خود شان راه پیشرفت و ترقی را بر باشندگان کشور بگشایند، در حالی‌که این اندیشه باعث تحریک سایر قدرت‌های دور و نزدیک گردیده و ثبات را برهم زده است. با این تجربه‌ی غنی از تاریخ، ما برای افغانستان/خراسان با ثبات و متحد، دولت غیرجانبدار در رقابت‌های جهانی پیشنهاد می‌داریم که به‌عنوان یک عضو فعال جامعه‌ی جهانی با همگان روابط دوستانه برقرار بدارد و قلمرو آن برای هیچ‌کسی تهدید نباشد. اگر این جایگاه از سوی سازمان ملل متحد برای کشور ما تثبیت شود و در اسناد ملل متحد تسجیل گردد، به‌صورت نیکوتر می‌تواند کشورهای منطقه و جهان را مطمئن سازد و به سرعت افغانستان/خراسان را به امنیت و ثبات برساند.

غیرجانبداری افغانستان/خراسان در وضعیت کنونی جهان می‌تواند موجب رونق و گسترش مناسبات تجاری میان قدرت‌های منطقه شده و اقتصاد درهم شکسته‌ی این کشور را با شتاب بازسازی کند. با توجه به تنوع قومی، زبانی و مذهبی در کشور، سیاست بی‌طرفی -با توجه به پیوندهای فرهنگی‌- به خوبی می‌تواند افغانستان/خراسان را با کشورهای منطقه در یک رابطه‌ی خوب قرار دهد که به تحکیم امنیت و ثبات از یک‌سو، از جانبی به رونق و شگوفایی اقتصاد افغانستان/خراسان خواهد انجامید.

افغانستان/خراسان برای احراز این جایگاه در سطح جهانی سه مسأله‌ی اساسی را به‌صورت جسورانه و منطقی باید حل نماید که عبارت اند از:

۱. فغانستان/خراسان در حال حاضر به پایگاه تروریستان و افراطی‌های کشور‌های مختلف تبدیل شده که باید هرچه زودتر مراکز آن‌ها برچیده شود و به کشورهای منطقه اطمینان داده شود.

۲. مرز شرقی افغانستان/خراسان با پاکستان از بدو تأسیس این کشور به‌حیث یک زخم ناسور عمل کرده، می‌باید به آن نقطه پایان نهاده شود و بهانه‌ی برای دست‌درازی پاکستان در امور کشور ما باقی نماند.

۳. فغانستان/خراسان با همسایه‌های خود روی آب رودخانه‌ها دعوی دارد که موجب تنش‌های پی‌هم شده است. بنابراین، حل این مسأله با مراجعه به قوانین بین‌المللی از اولویت برخوردار می‌باشد.

آزادی و استقلال

در قاموس سیاسی، آزادی و استقلال از مفاهیمی تحول‌پذیر اند که در برهه‌ی از تاریخ معنای خاصی را افاده می‌دارد. تا دوسده پیش آزادی و استقلال کشور یک معنا داشت، ولی حالا دیگر آن معنا جای خود را به معنای دیگری داده است. دیگر در زمانه‌ی ما کشوری نمی‌تواند، بدون داشتن روابط دوستانه با کشورهای مختلف و همکاری با نهادهای بین‌المللی، به حیات خود ادامه دهد، به‌ویژه افغانستان فقیر و نیازمند به مساعدت‌های جهانی. شرکت‌های چندملیتی دیگر سراسری شده‌اند و در بسیاری از امور جای شرکت‌های ملی را گرفته‌اند. و حتا دایره‌ی صلاحیت دولت‌های ملی را محدود ساخته‌اند. به‌کارگیری پول‌های مختلف در مناسبات اقتصادی ترویج یافته و فاصله میان پول ملی و پول سایر کشورها را به پایین‌ترین سطح رسانده است. اگر روزی روزگاری برای ملت‌ها، داشتن تابعیت دوگانه مسأله بود، امروز به یک امر عادی تبدیل شده است و افغانستان/خراسان از نظر قانونی باید به این موضوع رسیدگی بدارد. همین حالا از آواره‌های جنگی کشور ما که به اروپا یا امریکا رفته‌اند، در وضعیت فعلی به مناصب بلندی دست یافته‌اند و هیچ‌کس از رگ‌وریشه‌ی قومی آن‌ها نمی‌پرسد. افغانستان/خراسان اگر بنا باشد که رو به جلو برود، به این مسائل رسیدگی کند.

از دیرزمان در میان مردم افغانستان/خراسان دیگران تبلیغ کرده‌اند که مردم این سرزمین بیگانه‌ستیز اند، در حالی‌که خودشان بهترین مناسبات را با سایر کشورها دارند. مردم را تشویق می‌دارند تا بریده از سایر جهان در فقر و بیچارگی زندگی کنند و آن‌ها در مجامع جهانی از مردم افغانستان/خراسان نمایندگی نمایند. مقابله و ستیز با لشکر مهاجم بیگانه چیزی است که هیشه باید در اذهان مردم مان زنده و قوی باشد، ولی همکاری و همنوایی با متخصصین خارجی، موارد تجاری، فرهنگی، آموزشی و صنعتی از ضرورت‌های بنیادی است که باید صورت بگیرد، در غیر آن وضع بهتر نخواهد شد. باید همگان به این نتیجه رسیده باشیم که آزادی و استقلال امروز، معنای رفاه، آسایش، امنیت و ثبات را می‌رساند. کشور بی‌سواد نمی‌تواند آزاد باشد، مردم فقیر و بیمار نمی‌توانند مستقل باشند، برافراشتن یک پرچم سبز یا سفید نمی‌تواند آزادی و استقلال ملی بیافریند. از مولفه‌های قدرت ملی کشورها سهم‌گیری در تولید علم و دانش به حساب می‌آید، به‌جای تعداد تانک و جنگنده‌ی هوایی، شمار مراکز علمی و تحقیقاتی می‌تواند کشوری را به استقلال و آزادی برساند.

هویت ملی

افغانستان/خراسان از بدو تأسیس آن به‌خاطر نداشتن یک هویت فراگیر و مورد قبول همه عذاب می‌کشد. تحمیل هویت یک قوم بر یک کشور کثیرالاقوام، اسباب برتری‌جویی، انحصارطلبی و در فرجام نفاق و چند پارچگی را بار آورده است. حل این معضله از مسائل قانونی است. بخش بزرگی از مردم افغانستان/خراسان از این ناحیه سال‌ها است که رنج می‌برند و درد می‌کشند. به پنداشت من، دیگر فرصت آن به پایان رسیده که با ماست‌مالی روی این مسأله بتوان گامی به جلو نهاد و سخن از کشور واحد به‌میان آورد. سلامت افغانستان/خراسان به حل این مسأله بستگی دارد. بدون آن، یا کشور به هرج‌ومرج دوام‌دار باقی می‌ماند یا رو به تجزیه می‌رود.

نخبه‌های پشتون از ابتدا سعی کردند تا سه مسأله را از حقوق بلامنازع قوم پشتون در افغانستان/خراسان بشمارند و هرگونه گفت‌وگو در آن موارد را خلاف وحدت ملی و سلامت کشور وانمود سازند. آن سه مسأله عبارت اند از:

۱. نام کشور «افغانستان» بوده و هویت باشندگان آن باید «افغان» تسجیل گردد.

۲. زعامت در این کشور حق پشتون‌ها بوده و سایر اقوام باید این حق را بپذیرند و در آن زمینه چون و چرایی نداشته باشند.

۳. سرود ملی، پرچم ملی، مفاخر ملی، تاریخ ملی، روزهای ملی و بانکنوت ملی مطابق میل آن‌ها باید صورت‌بندی شود.

«جبهه مقاومت ملی» افغانستان/خراسان تنها مسئولیت آزادسازی وطن خویش و دفع شرارت نیروهای تروریستی را ندارد، بلکه در کنار آن مسئول است تا در شکل‌دهی افغانستان/خراسان آینده که سرزمین همه بوده باشد و همگان در آن حس مالکیت برابر داشته باشند، مجدانه عمل بدارد.  به‌باور من، مواردی که می‌باید به آن پرداخته شود و راه حل ملی به آن جست‌وجو گردد، شامل موارد زیر می‌باشد:

۱. نام کشور باید دوگانه شود؛ یعنی همراه با افغانستان، خراسان هم. تا آن‌گاه که افغانستان به‌عنوان تنها نام این سرزمین بوده باشد و شهروندانش به‌صورت جبری «افغان» اطلاق گردد. پشتون‌ها به خود حق می‌دهند تا خود را صاحبان اصلی و شهروندان درجه یک و سایر اقوام را مهمان و زیردست تلقی نمایند و با آن‌ها برخورد ناعادلانه داشته باشند، آن‌گونه که تا اکنون داشته‌اند.

۲. تاریخ ملی سر از نو تدوین یابد، تا همه‌ی باشندگان این سرزمین خود را در آن بیابند و به آن احساس افتخار کنند. باید نصاب درسی مکاتب از آنچه که جعل‌کاران به دستور دربار خلق کرده‌اند، تصفیه گردد.

۳. واحد پولی افغانستان/خراسان باید اصلاح گردد. نام «افغانی» اسباب قناعت همه را فراهم نمی‌سازد.

۴. سرود ملی، پرچم ملی، شخصیت‌های ملی و تاریخی و روزهای ملی در مشورت با صاحب‌نظران به‌صورت منصفانه تعیین گردد.

۵. برگشتاندن نام‌های مناطق و اماکن تاریخی که در یک قرن صورت گرفته است.

از موارد مهم دیگر در این رابطه، زبان پارسی است. حکام مستبد و قوم‌گرا از همان آغاز، برای زبان پارسی نام «دری» وضع کردند تا بین فارسی‌زبانان فاصله ایجاد بدارند و سپس هر بلایی که دل شان خواست بر سر زبان پارسی بیاورند. بدون این‌که چه کسی زبان مادری‌اش پارسی است یا پارسی نیست، زبان پارسی از غنی‌ترین زبان‌های کلاسیک جهان است و در میان مسلمانان از نظر جایگاه پس از عربی در مرتبه‌ی دوم قرار دارد. نادیده گرفتن این زبان و سعی در تضعیف آن جفا در حق فرهنگ بشری و تعلیمات اسلامی است. آنچه در ادب و عرفان در این زبان داریم، در هیچ زبان دیگری دیده نمی‌شود. علاوه بر آن، به گواهی همه‌ی محققان، افغانستان/خراسان امروزی زادگاه زبان پارسی است و از همین‌جا این زبان به چهار سو رفته و باشندگان این مرز و بوم حق مسلم شان است تا از آن پاسداری نمایند. به تعبیر دیگر، همان‌گونه که دفاع از آب و خاک این سرزمین واجب است، دفاع از حریم زبان پارسی به‌حیث میراث گران‌بها برای «جبهه مقاومت ملی» واجب می‌باشد.

حراست و پاسداری از زبان پارسی تنها به‌خاطر ارزش تاریخی و فرهنگی آن نیست، در حال حاضر این زبان ما را به کشورهای مختلف پیوند می‌زند و مفاخر این زبان در سراسر جهان به شهروندان افغانستان/خراسان عزت و اکرام می‌بخشد. این زبان میان همه‌ی باشندگان افغانستان/خراسان به‌عنوان یک میانجی عمل می‌کند و آن‌ها را پیوند می‌زند. بنابراین، تضعیف زبان پارسی، تفاهم و همنوایی را از میان مردم افغانستان/خراسان از میان می‌برد که لطمه‌ی بزرگی برای یک‌پارچگی یک کشور می‌تواند به‌حساب آید. در عصر پرشتاب کنونی، هیچ زبانی نمی‌تواند جایگزین زبان پارسی شود و در برابر زبان‌های اروپایی ایستادگی نماید؛ نه پشتو، نه ازبیکی، نه ترکمنی، نه نورستانی، نه بلوچی و… وقتی زبان پارسی را برداریم، جایش را به زبان اردو یا انگلیسی داده‌ایم و هرگز چنین مباد!

ساختار نظام

«جبهه مقاومت ملی» تغییر ساختار نظام سیاسی افغانستان/خراسان را در صدر برنامه‌های خود جا داده است. از سالیان متمادی در کشور ساختار متمرکز به برتری‌جویی یک قوم بسترسازی کرده و زمینه‌ی فرودستی سایر اقوام را فراهم کرده است. به منظور نیل به برابری میان شهروندان کشور، توصیه‌های دینی و شعار‌های اخلاقی کارساز نیفتاده است، لذا می‌باید ریشه‌های تفوق‌طلبی و تمامیت‌خواهی در کشور خشکانده شود. باید چنان زمینه‌ی را فراهم داشت که کسی نتواند حق بیشتری مطالبه بدارد و بر سایرین حکمروایی کند. تجربه‌ی بشری نشان داده است که نباید انتظار واهی از انسان‌ها داشت و همه چیز را در اختیار آن‌ها قرار داد. همین که هر انسانی در رأس قدرت قرار گیرد، احساس بی‌نیازی می‌کند، رگ خودخواهی‌اش می‌جنبد و تا حد دعوی خدایی پیش می‌رود. مولوی در همین مورد گوید: «نفسک تو کم‌تر  از فرعون نیست/لیک او را عون و این را عون نیست».

همه‌ی ستمگران و جباران تاریخ از بطن مادر ستمگر به دنیا نیامده‌اند؛ وضعیت اجتماعی و فرهنگی ساختار‌های ناقص سیاسی و اداری آن‌ها را یاری کرد تا بدین‌جاها رسیدند. از این رو قدرت رهبری و نهاد تصمیم‌گیری را باید متکثر ساخت تا یک فرد و چند فرد نتواند/نتوانند، اراده‌ی خویش را بر دیگران تحمیل نمایند. نظام‌های غیرمتمرکز از همین بابت خلق شده‌اند، آزمون‌ها را سپری داشته‌اند تا این‌که امروز به مثابه‌ نظام‌های موفق در سراسر جهان شناخته شده‌اند.

به پنداشت نویسنده، روی نظام غیرمتمرکز برای آینده‌ی افغانستان/خراسان اکثریت نخبه‌های این سرزمین نظر دارند، اما سخن اختلافی روی این نکته است که تا چه پیمانه باید نظام غیرمتمرکز باشد؟ ما با مدل‌های متعدد و مختلف در گوشه و کنار جهان روبه‌رو هستیم، بنا کدام مدل آن مطابق حال و احوال کشور ما می‌باشد. عمده‌ترین مدل‌هایی که روی آن‌ها بحث وجود دارد، عبارت اند از:

۱. نظام پارلمانی که در آن نخست‌وزیر مسئولیت بخش اجرایی را عهده‌دار بوده و رییس‌جمهور به‌صورت نمادین در رأس سه قوه می‌باشد.

۲. نظام ریاستی که در آن رییس‌جمهور در رأس دولت و حکومت قرار داشته و دارای سه معاون (تاجیک، ازبیک، هزاره) می‌باشد و صلاحیت‌های معاونان در قانون اساسی مشخص می‌باشد.

۳. نظام کشور پارلمانی بوده، علاوه بر آن والی‌ها، شهردارها و حاکمان در ولسوالی‌ها به‌صورت انتخابی تعیین می‌گردند. هر والی به‌دلیل انتخابی بودنش از صلاحیت‌های لازم در تهیه پروژه‌های توسعوی ولایت‌اش برخوردار می‌باشد.

۴. نظام سیاسی آینده باید فدرالی باشد که در آن افغانستان/خراسان به زون‌های: ۱- تخارستان ۲- بلخ ۳- هزارستان ۴- هرات ۵- قندهار ۶- پکتیا ۷- ننگرهار ۸- کابل تقسیم می‌شود. «جبهه مقاومت ملی» در خطوط اساسی خویش نظام غیرمتمرکز را برای افغانستان/خراسان در نظر گرفته و جزئیات آن را به آینده محول کرده است، ولی اکثریت اعضای «شورای عالی جبهه مقاومت ملی برای نجات افغانستان» مورد شماره سوم را در منشور خویش ثبت کرده‌اند. از استدلال جوانب مختلف چنین برمی‌آید که موردهای یک و دو را برای تأمین عدالت و آزادی‌های انسانی کافی ندانسته و مورد چهار را بیشتر از اندازه پنداشته‌اند که می‌تواند منجر به بی‌ثباتی بیشتر و حتا تجزیه کشور گردد. از جانبی هم با توجه به ساختار اجتماعی افغانستان/خراسان، در صورتی که این کشور به هشت زون تقسیم شود، مشکلاتی که اکنون در سطح عمومی مطرح است، به ولایت‌ها و روستاها کشانده می‌شود و ناامنی و بی‌ثباتی را خانه‌به‌خانه گسترش می‌دهد. نظام غیرمتمرکز آن هم به‌صورت فدرالی پس از این درگیری‌ها، نفرت‌ها و کدورت‌ها، بعید نیست که منجر به کشتارهای وسیعی در کشور شده و کوچ‌کشی‌های اجباری را به‌بار آورد. از این رو گزینه‌ی سه یک راه میانه به حساب می‌آید که هم می‌تواند نظام سیاسی را به‌قدر قابل ملاحظه‌ی غیرمتمرکز سازد و هم جلو بی‌ثباتی و خون‌ریزی‌های بیشتر را بگیرد.

دفاع مسلحانه

زمانی که تحریک طالبان کابل، پایتخت افغانستان/خراسان را پس از سقوط شهرها یکی در پی دیگری متصرف شدند، سیاست‌مداران و نظامیان این کشور به سه دسته تقسیم شدند. دسته‌ی نخست، فرار را بر قرار ترجیح دادند و از افغانستان خارج شدند که در رأس این گروه دکتر اشرف غنی، وزیر دفاع، وزیر داخله، رییس عمومی امنیت ملی، وزیر خارجه و بسیاری از چهره‌های مطرح دیگر قرار داشتند. دسته‌ی دوم، در شهرها به‌ویژه در کابل خزیدند و خود را برای اطاعت‌پذیری در برابر دستور طالبان آماده کردند. عمده‌ترین کسانی که در این جمع بودند، شامل حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین، داکتر عبدالله، رییس شورای علی مصالحه ملی و فضل‌الهادی مسلم‌یار، رییس مجلس اعیان می‌باشد.

دسته‌ی سومی که شامل اشخاص انگشت‌شماری می‌شود، به پنجشیر، پایگاه تاریخی مقاومت رفتند و از آن‌جا زیر رهبری احمد مسعود، فرزند «شهید» احمدشاه مسعود اعلام مقاومت کردند. کسانی را که می‌توان در این جمع نام گرفت شامل امرالله صالح، معاون ریاست‌جمهوری، صالح‌محمد ریگستانی، بهلول‌خان بهیج، فرمانده جهادی، میرزاجی، فرمانده جهادی، زردادخان، فرمانده جهادی، انجنیر محمدواصل بازغ، از شخصیت‌های جهادی، خالد امیری، از فرماندهان کوماندو، منیب امیری، از فرماندهان کوماندو، فضل‌احمد معنوی، وزیر عدلیه، محمدعلم ایزدیار، معاون مجلس سنا، عبدالحفیظ منصور، عضو هیأت مذاکره‌کننده با طالبان، جنرال محمدداوود داوود، یکی از رؤسای سابق اداره‌ی امنیت ملی، دکتر گلستان، یکی از رؤسای امنیت ملی، حسین‌خان سعید، رییس استیناف وزارت دفاع می‌شوند.

«شورای مقاومت ملی» در پنجشیر از ماهیت طالبان به‌ خوبی می‌دانست، زیرا از سال ۱۳۷۲ با این گروه درگیر بودند و شدت آن‌ به پاکستان برملا بود. از سویی، تحجر، واپسگرایی، زن‌ستیزی و برتری‌طلبی قومی و زبانی از سر و سیمای طالبان موج می‌زد. از همین رو شورا می‌دانست که طالبان گروهی نیست که رهبری کشور را موفقانه پیش ببرد و از عهده‌ی آن براید. کشورهای منطقه از طالبان به‌حیث یک نیروی جنگی برای ضربه زدن به امریکا استفاده برده بودند، لذا کشوری جرأت نخواهد کرد تا آن‌ها را به رسمیت بشناسد. با چنین طرز دیدی، «شورای مقاومت ملی» در پنجشیر از همان آغاز، طرح گفت‌وگو با طالبان را روی دست گرفت تا بتواند از برخورد نظامی پیشگیری نماید. هیأت‌هایی در چند نوبت رفت‌وآمد کردند و سرانجام دو جانب در چاریکار،‌ مرکز ولایت پروان با هم گفت‌وگو کردند. ریاست هیأت «جبهه مقاومت ملی» را حاجی محمدالماس زاهد و از هیأت تحریک طالبان را امیرخان متقی به عهده داشت.

جانب طالبان به پیشنهاد هیأت «جبهه مقاومت ملی» مبنی بر این‌که میان دو طرف آتش بس برقرار شود و جانبین از تحرک نظامی در برابر یکدیگر اجتناب ورزند، پاسخ رد داد. مولوی محمدمحسن، عضو هیأت طالبان که در حال حاضر والی طالبان در پنجشیر می‌باشد، گفت فیصله رهبری طالبان این است که کاری را که با بقیه ولایت‌های افغانستان انجام داده‌ایم، در پنجشیر نیز انجام می‌دهیم و آن این‌که تمام سلاح‌ها و تجهیزات را گردآوری می‌کنیم و مسئولین طالبان را در پنجشیر معرفی می‌نماییم.

غرض از یادآوری این مطلب آن است که شورای «جبهه مقاومت ملی» در آغاز کدام اشتیاقی برای درگیری نظامی نداشت و تنها به همین قانع بود که در پنجشیر حمله‌ای از طرف طالبان صورت نگیرد، اما طالبان با سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی‌شان به پنجشیر هجوم آوردند که از آن روز تا اکنون این درگیری ادامه دارد. دیگر دامنه‌ی جنگ از پنجشیر به ولایت‌های مختلف از جمله اندراب، نهرین و خوست بغلان، بدخشان، تخار، کاپیسا و پروان کشانده شده است. آینده‌ی آن هنوز روشن نیست که تا چه وقت ادامه می‌یابد؟ و تا کجا به پیش می‌رود؟ «جبهه مقاومت ملی» افغانستان/خراسان با معیارهای اسلامی و انسانی خود را حق به جانب می‌داند تا در برابر طالبان که نه مشروعیت دینی دارند و نه اعتبار ساسی جهان را بدست آورده‌اند، بجنگد. افزون بر آن، اعمال و کردار ضد بشری آن‌ها در عرصه‌های مختلف از جمله در مورد رسانه‌ها، زنان، آموزش و پرورش، احزاب سیاسی و اقوام غیرپشتون امروز شهرت جهانی یافته؛ در مقابل به اعتبار و مشروعیت «جبهه مقاومت ملی» افغانستان/خراسان افزوده است.

دیدگاه‌های شما
  1. برای شناخت یک مقوله، از آن تعریف مشخص ی باید داشت ا در این بیانیه دور دراز بیشتر با کلمات بازی صورت گرفته است ! مشکل افغانستان مشکل معاوتیت هزاره و تاجیک و ازبک نیست ! مشکل انتخاب استاندار و فرماندار نیست..! ما همه این گونه ساختار ها را تجربه نموده ایم . مشکل جبهه مقاومت در عدم شناخت از دشمن است ! مرور این مقاله ، انسان کوری را در ذهن آدم تداعی مینماید که، کورمال – کورمال در تاریکی ها دست بر در دیوار می کشد ! جبهه مقاومت بعد از سه سد سال ستم تاریخی ، از بکار بردن نام ستم تاریخی اوغانی طفره می رود ! گویی از آزرده شدن ارباب ستم هراس دارد ! این مقاله از زیر دامان ستم تاریخی افغانی نکاشته گردیده ، لذا نی تنها از آن بوی آزادی و اقتدار ما بومیان ایران شرقی به مشام نمی رسد ، بلکه تعفن چپلک و (….) ستم تاریخی افغانی از آن به مشام می‌رسد! نسل کنونی جامعه فارس تباران ایران شرقی ( افغانستان اشغالی ) تا رهایی کامل از زیر چپلک های چرکین ستم افغانی باید به مبارزه داد خواهانه خوبش تداوم بخشند ! داشتن کشور ، سرنوشت ، حاکمیت و خانه مستقل حق مسلم ما است !

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *