نویسنده: Sudarsan Raghavan
برگردان: مختار یاسا
منبع: واشنگتن پست
افغانستان، فیضآباد- طالبان در این ولایت شمالی به دختران اجازه میدهند که به مکتب بروند، اردوی ملی و پولیس ملی را اعدام نمیکنند. جنگجویان آن پشتونها- قومیت اصلیای که شورش آفریدند و آن را تقویت کردند- نیستند. حتا بعضی از آنها مجاهدین یا مبارزان استقلالطلب هستند که زمانی از طالبان نفرت داشتند و علیه خیزش آن رزمیدند.
معزالدین احمدی، 20 ساله، یک عضو سابق طالبان با ماهیت غیرمعمولی مخالفت این گروه در آن منطقه، میگوید: «طالبانِ اینجا از لحاظ ایدیولوژی مخالف طالبانِ جنوبی هستند و سربازان را سر نمیبرند.» او یک صفحهی فیسبوک دارد؛ به طور منظم تویت میکند و کلاهی بر سر دارد که حروف «NY» بر آن دوخته شدهاند.
در حالی که آمریکا حضور نظامیاش را در افغانستان تغییر شکل میدهد، طالبان به نیروهای چندپارچه و درهمریخته- با ایدهها و انگیزههای جنگی تبدیل میشوند و کمتر همانند جنبش مذهبی که در اواسط سالهای 1990 شکل گرفت- به نظر میرسند. این چندپارچگی شاید نشاندهندهی ضعیف شدن این جنبش باشد؛ اما دولت افغانستان را مجبور میکند که با شورشی که به صورت فزاینده متغیر، پراگنده و مخرب است، روبهرو شود.
آنچه در ولایت بدخشان تازگی دارد، یک نظر اجمالی به این پیچیدگیها و آیندهی جنگی است که مأموریت رزمی آمریکا در آن رسما به پایان رسیده است. زمانی که طالبان از 1996 تا 2001 در افغانستان حکومت میکردند، بدخشان ولایتی بود که این گروه هرگز موفق به کنترول کامل آن نشد. اما در حال حاضر شورشیان در اینجا و دیگر بخشهای شمال- خارج از مراکز قدرتشان در جنوب و شرق- تأثیرات ویرانکنندهیشان را برجا میگذارند.
طالبان در بدخشان به شکل آشکاری قوت یافته است؛ به خاطری که با هستهی شورش (جنوب و شرق) متفاوت است. در حالی که شناخت طالبان از منطقه، آنها را در سبقتجویی از نیروهای افغان و کنترول منابع کمک میکند، جنگجویان آن از ارتباطات قومی و نژادیشان برای سربازگیری و کسب حمایت مردمی استفاده میکنند. شاه ولیالله ادیب، والی بدخشان در ماه دسامبر به یک گزارشگر گفت: «آنها تلاش میکنند تا شمال افغانستان را ناامن بسازند. با تصرف مناطقی در بدخشان، آنها میخواهند این پیام را برسانند که حکومت وحدت ملی ضعیف، ناکارآمد و درمانده است.»
طولانیترین جنگ آمریکا دستکم به شکلی که با دهها هزار نیروی خارجی، تجهیزات جنگی پیشرفته و حملات هوایی بیشمار در 13 سال گذشته جریان داشت، به طور رسمی پایان یافته است. نزدیک به 13 هزار نیروی ایالات متحده و ناتو که باقی ماندهاند، دارای قابلیتهای کمتر و محدودیتهای بیشتر هستند و کاهش بیشتر در شمار آنها تا آخر سال جاری میلادی برنامهریزی شده است.
اما جنگ در افغانستان همچنان ناتمام باقی میماند. خروج آمریکا از عراق در سال 2009 با کاهش خشونتها همزمان بود. در افغانستان خونریزی در حال افزایش است. سال گذشته تلفات نظامی و ملکی نسبت به دیگر سالهای پس از مداخلهی نظامی به رهبری آمریکا که حکومت طالبان را در 2001 سرنگون کرد، بیشتر بود.
در بدخشان تلاش برای جلوگیری از افتادن مناطق بیشتر به دست طالبان در این گوشهی استراتژیک که سه کشور- پاکستان، چین و تاجکستان- را باهم وصل میکند و دروازهای برای قاچاق مواد مخدر به اروپا میباشد، جریان دارد. در فیضآباد، مرکز ولایت که با کوههای پوشیده از برف احاطه شده، حس بیباوری نسبت به امنیت سایه افگنده است. مردم فکر میکنند که امنیتشان نسبت به دیگر مناطق افغانستان شکنندهتر است.
جنرال محمد نیازی، شهردار فیضآباد گفت: «ما هرگز فکر نمیکردیم که طالبان در اینجا ظهور کنند.»
طالبان غیرایدیولوژیک
نیازی یک فرمانده پیشین مجاهدین است که از تجربه و سرگذشتهای دوران جهادش میگوید. او در دوران جهاد با شوروی در سالهای دههی 1980 دو بار مرمی خورد و دو بار دیگر در دوران نبرد با طالبان در سالهای دههی 1990 زخمی شد.
در سال 1997 طالبان بعد از تسخیر کابل به سوی شمال یورش بردند. اما در سرحدات بدخشان توسط نیازی و نیروهایش متوقف شدند. زیر آتشباران نیروهای نیازی از بالای کوههای پرخموپیج بدخشان، طالبان گذرگاههای باریک را شکسته نتوانستند.
اما در سالهای اخیر، نیروهای امنیتی افغانستان به جنگ علیه شورشیان در جنوب و شرق کشور تمرکز کردهاند و صفحات شمال را تا اندازهی زیادی به باد فراموشی سپردهاند. در بدخشان نیروهای امنیتی مجهز نیستند و بیش از حد اضافهکاری میکنند. با نیروهای ناتو، طالبان مناطق بیشتری از این ولایت را تصرف کردند.
امروز شورشیان در هفت ولسوالی که یکچهارم این ولایت را تشکیل میدهند، سر برآودهاند. مطابق اظهارات مقامهای این ولایت، شمار آنها به 800 تا 1000 نفر میرسد و مرکز فرماندهی آنها در فاصلهی 40 مایلی شهر فیضآباد قرار دارد. آنان در قریهها یک حکومت سایه و کمربندهای امنیتی ایجاد کردهاند.
صدیقالله خالقی، یک رانندهی تاکسی که 23 سال سن دارد و اکثرا در مناطق تحت کنترول طالبان رفت و آمد میکند، گفت: «نیروهای امنیتی علیه آنها [طالبان] هیچ کاری کرده نمیتوانند.»
طالبان اینجا نسبت به ملا عمر، رهبر ارشد طالبان اظهار وفاداری میکنند و اما کمتر با مرکز اصلی فرماندهی طالبان همسویی دارند. آنها حکومت افغانستان را غیراسلامی و دستنشاندهی غرب میدانند. از طرف دیگر، این گروه طالبان با برادرانشان از قوم پشتون که شورششان را از شهر قندهار در جنوب افغانستان آغاز کردند، شباهت کمتری دارد.
به گفتهی مقامهای این ولایت و احمدی، یک عضو سابق طالبان که دو روز پیش از مصاحبه معیوب شده است، طالبان در بدخشان عمدتا محلی و ترکیبی از قومیتهای تاجک و ازبیک هستند و گروهی از جنگجویان کشورهای همسایه را نیز در برمیگیرد.
اکثریت جنگجویان، همانند احمدی با وعده و نوید معاش و غذا، طعمهی شورشیان شدهاند. بعضیها هم به خاطر فرار از قانون و مناقشه با مقامهای محلی به آنها پیوستهاند. جنگجویان پیشین مجاهدین که نتوانستهاند جایی در حکومت پیدا کنند، نیز به صفوف آنها پیوستهاند.
اکثریت آنها کسانی هستند که حتا در زمان شکلگیری طالبان اصلا تولد نشده بودند یا کودک بودند. فرمانده ارشد آنان، قاری فصیحالدین، 27 یا 28 ساله، نیز از این جمله است.
در حالی که طالبان در مناطق تحت کنترولشان قوانین اسلامی را اعمال میکنند، به دختران اجازه میدهند که مکتب بروند، ستلایتهای تلویزیونی و موسیقی را آزاد گذاشتهاند. در دوران حاکمیت طالبان همهی اینها ممنوع بودند. احمدی گفت که طالبان آنجا بیشتر هزینههایشان را با جمعآوری مالیات از زارعان خشخاش و لاریهایی که سنگ مرمر را از معادن قاچاق میکنند، به دست میآورند.
نیازی با اشاره به عالمان مذهبی گفت: «آنها ملا و طالبان ایدیولوژیک نیستند.»
مطمئنا طالبان خیلی از هم پاشیده است. ملا عمر سالهاست که دیده نشده و بعضی از تحلیلگران به این باور اند که او مرده است. فرماندهانی که بنیانگذار طالبان بودند یا در نبردها کشته شدهاند یا هم معیوب گردیدهاند و این باعث خلای قدرت و به میان آمدن گروههای رقیب در درون آنها شده است.
یک گزارش سازمان ملل متحد در سال گذشته نشان داد که «طالبان دچار اختلافها و بیاتفاقی درونی شده است که از اختلافات بر سر استراتژی سیاسی شروع میشود.» آن اختلافها ادامه یافتند و با دستیافتن شاخههای مختلفِ جداشده به منابع مختلف درآمد و «خودمختاری فزاینده شاخههای جداشده»، پراگندگی میان آنان شدت پیدا کرد.
بر مبنای گزارش سازمان ملل، چندین گروه طالبان وبسایتها و نشانیهای مستقل را در شبکههای اجتماعی ایجاد کردهاند که بعضی از آنها با القاعده وابستگی و همفکری داشتهاند. رقابتهای درونی منجر به ترور رهبران طالبان شده است.
در جنوب و شرق افغانستان بعضی از فرماندهان محلی طالبان، تطبیق واکسین پولیو را به خاطر ترس از اینکه کارمندان صحی جاسوس اند، منع کرده؛ در حالی که فرماندهی مرکزی این جنبش کمپاین واکسین را تصویب و تأیید کرده است.
اخیل آیر، رییس یونسیف در افغانستان گفت: «زمانیکه ما تلاش میکنیم کمکهای انسانی را توسعه بدهیم، در این قسمت که یک منطقه، ساحه زیر کنترول کدام شاخهی طالبان میباشد، دچار مشکل میشویم.»
احمدی گفت که شورشیان در بدخشان، دولت اسلامی (داعش) و گروه شورشی بوکو حرام در نایجیریه را تحسین میکنند؛ اما با روش خشونتآمیز آنها موافق نیستند. احمدی گفت: «طالبانِ اینجا کاملا مستقل هستند. آنها از پاکستان، ملا عمر و قندهار دستور نمیگیرند.»
هشدار
نورالهدا که یک افسر پولیس است، روزی را که گرفتار شده بود، به یاد میآورد. داستان او همانند قسمت وحشتناک فیلم آغاز میشود. پاسگاه او به محاصرهی طالبان در میآید. راکتها از بالای تپه بر چهار طرف او باریدن میگیرند و نیروهای پولیس همگی سلاحهایشان را میاندازند.
آنان توسط طالبان اسیر میشوند و در در زیر میلههای تفنگ، در اعماق کوهها مجبور به راه پیمودن با طالبان میشوند. واقعهی اختطافشدن نورالهدا و 25 همراهش، نشانهی ضعف حکومت افغانستان است. نورالهدا که مانند اکثریت افغانها از یک نام استفاده میکند، سه روز پس از آزاد شدنش گفت: «من فکر میکردم آنها ما را خواهند کشت.»
اگر او در جنوب یا شرق افغانستان میبود، مرگش حتمی بود. طالبان در سالهای گذشته هزاران تن از اعضای نیروی امنیتی افغانستان را کشتهاند. ولی برعکس، نورالهدا و همراهانش برای 47 روز نگهداشته شدند. در جریان روز برای آنها سه بار غذا داده میشد؛ چیزی که تفاوت عملیاتی طالبان اینجا و دیگر جاها را برجسته میسازد.
نورالهدا یادآور شد که بعضی از جنگجویان خارجی آنها را با قنداق تفنگ میزدند و یکی از آنها فریاد میزد: «ما باید شما را سر ببریم.» اما او گفت که طالبان محلی با گفتن اینکه اینها میخواهند این افسران را با دوستان و وابستگانشان که در توقیف ولایت هستند، معاوضه کنند، جلو بدرفتاری طالبان خارجی را گرفتند.
احمدی توضیح دیگری ارائه کرد. او گفت که جنگجویان محلی سربریدن را که توسط بعضی از شاخهها اجرا میشود، رد کرده و آن را خلاف قوانین و رسوم افغانستان میپندارند، هرچند طالبان اعدامهای علنی زیادی را اجرا کردهاند. او گفت: «طالبان اینجا فکر میکنند که پشت سر طالبانی که نیروهای امنیتی را اعدام میکنند، دستان عوامل خارجی کار میکنند.»
بالاخره، بزرگان قومی که با طالبان ارتباطات قومی و دوستی داشتند، شورشیان را تشویق کردند که این سربازان را رها کنند. اما شورشیان به این سربازان هشدار دادند. نورالهدا گفت: «آنها به ما گفتند که دیگر با دولت کار نکنیم.»
در حالی که فشارهای طالبان شدت مییابند، ادیب، والی بدخشان نگران است که منافع شورشیان فراتر از اهداف سنتی گره بخورد و منجر به براندازی دولت شود.
جنگلها و کوههای بدخشان پناهگاه مطلوبی را برای القاعده و دیگر تندروان خارجی فراهم میکند. ادیب از این هراس دارد که با عملیات مرحله به مرحلهی ارتش پاکستان به منظور راندن اسلامگراهای افراطی به بیرون از مرز آن کشور، شمار جنگجویان بیشتر خارجی در این ولایت پناهگزین شوند.
ادیب گفت: «اگر یکبار آنها در اینجا برایشان جای پا باز کردند، از بین بردن آنها ناممکن خواهد شد. آنها از اینجا به حیث پایگاه برای حمله به دیگر کشورهای آسیای مرکزی استفاده خواهند کرد.»