میراث مزاری و ر سالتِ ما

در میان رهبران سیاسی افغانستان، عبدالعلی مزاری شاید تنها رهبری باشد که بیست سال پس از درگذشتش، هنوز هم راه و نامش ملاک مشروعیت سیاست‌ها و صداقت سیاست‌مداران در بخش‌ عظیمی از جامعه‌ی افغانستان است. امروز در جامعه‌ی هزاره و شیعه‌، هرکسی که بخواهد در صحنه‌ی سیاست قامت افرازد، ناگزیر باید نام و راه مزاری را شعار دهد و از آن مشروعیت گیرد. حتا کسانی که بیست سال پیش در مخالفت با وی قرار داشتند، امروز به هر بهانه‌ای و با استفاده از هر فرصتی، تلاش می‌کند هم‌نوایی و هم‌سویی خود را با نام و راه مزاری نشان دهد. در میان توده‌ها، بخش عظیمی از مردم افغانستان، صداقت و تعهد سیاست‌مداران و مقبولیت سیاست‌ها همه با نام و راه مزاری سنجش می‌شود.

مزاری میراث بزرگی برای نسل‌های پس از خود و کشورش به‌جا گذاشت تا تبدیل به منبع مشروعیت‌ساز برای سیاست‌مداران پس از خودش شد. او نخستین قامت رسا و محکمی بود که در برابر جریان تاریخ قد برافراشت و به تعبیر رییس جمهور غنی، «مسیر تاریخ افغانستان را تغییر داد». مسیری که در آن بخشی از مردم افغانستان محکوم به تبعیت بی‌چون‌و‌چرا از محرومیت تاریخی‌ای بود که بر آن‌ها تحمیل شده بود. مزاری در برهه‌ای از تاریخ که کشورش از سوی قشون ارتش سرخ شوروی مورد تهاجم قرار گرفته بود، قد برافراشت و با ایجاد جریانی نظامی-سیاسی، بخش‌ بزرگی از جهاد مردم افغانستان در دفاع از کشورشان را به دوش گرفت. سپس وی در برابر جریان ظالمانه‌ی تاریخی‌ای ایستاد که قرن‌ها بخش‌ بزرگی از مردم افغانستان را نادیده گرفته بود. او با ایجاد قدرت نظامی-سیاسی و با مقاومت در برابر رویه‌ی ناعادلانه‌‌ی سیاسی در افغانستان، تثبیت کرد که بدون حضور هزاره‌ها و مشارکت تمام اقلیت‌های قومی ساکن در این جغرافیا، هیچ‌گونه تصمیم و سیاستی بقا نمی‌یابد. سرانجام این‌که نمی‌توان هزاره‌ها را به عنوان بخشی عظیم از مردم افغانستان، حذف یا نادیده گرفت. از این‌رو، مزاری به معنای واقعی کلمه مسیر تاریخ افغانستان را تغییر داد.

مزاری چند خواست مشخص داشت: او می‌گفت که دیگر هزاره‌بودن در این سرزمین جرم نباشد، مذهب‌شان به رسمیت شناخته شود، در تصمیم‌گیری‌ها شریک باشند، نظام ناعادلانه‌ی اداری تغییر کند و ملاک شایستگی در سطح رهبری کشور نه تعلقات خونی و مذهبی، بلکه شایستگی، تعهد و صداقت باشد.

امروز اما پس از بیست سال از درگذشت او، چقدر خواست‌های مزاری تحقق یافته‌اند؟ آیا مصئونیت جانی هزاره‌ها در این سرزمین به عنوان خواست اصلی شهید مزاری تحقق یافته است؟ آیا هزاره‌ها به اندازه‌ی شعاع وجودی‌شان در تصمیم‌گیری‌ها و قدرت حضور دارند؟

با این‌که در دو دور انتخابات ریاست جمهوری، بیش‌ترین آرا در جامعه‌ی هزاره با استفاده از نام و خط مزاری برای نامزدان پیروز جمع‌آوری شدند؛ اما به خواست‌های مزاری تا کنون به گونه‌ی کامل جامه‌ی عمل پوشیده نشده است. وزیرانی که از جامعه‌ی هزاره به شورای ملی برای کسب رای اعتماد معرفی می‌شوند، به گونه‌ی مطلق رد می‌گردند و این‌گونه برخورد بارها تکرار می‌شود. این امر نشان می‌دهد، هرچند که در سایه‌ی نظام دموکراتیک حق شهروندی و سیاسی کسی انکار شده نمی‌تواند؛ اما در دهلیز‌های قدرت، قصر و شورای ملی، هنوز هم ذهنیت هزاره‌ستیزی وجود دارد. حضور هزاره‌ها متناسب به شعاع وجودی آن‌ها در ساختار قدرت، نه در حکومت قبلی تأمین گردید و نه در حکومت وحدت ملی. از سوی دیگر، در دو سال اخیر بارها هزاره‌ها در نقاط مختلف کشور به خاطر هویت قومی‌‌شان کشته شده‌اند. سال گذشته هجده تن از مسافران هزاره در ولایت غور صرفا به دلیل هویت قومی‌شان کشته شدند و امسال نیز 31 مسافر هزاره به همین دلیل ربوده می‌شوند. این امر نشان می‌دهد که با گذشت بیست سال از درگذشت مزاری، هنوز هم خواست‌های اصلی شهید مزاری عملی نشده‌اند.