حالا که سرانجام روشن شد که این ماییم که باید از طالبان معذرت بخواهیم، خوب است که کمی مدنیت نشان بدهیم و برای معذرتخواهی از سر و شانهی همدیگر بالا نرویم. تذکر این نکته به خاطری لازم است که ما معمولا عادت داریم وقتی یک چیز خوب را دیدیم، از سر نرده بپریم، تیلهبازی کنیم و از صف بیرون بزنیم. حالا به نظر من، برای معذرتخواهی از طالبان باید مردم را دستهبندی کنیم تا هر کس مثل انسان در دسته و صف خود منتظر بماند و وقتی که اسمش را صدا زدند، برود و ببوسد.
زنان:
به نظر من، این دفعه نوبتی باشد، نوبت زنان است که پیشتر از همه از طالبان معذرت بخواهند. طالبان میگفتند که صدای پای زن نباید شنیده شود. میگفتند زن نباید تحصیل کند. میگفتند نباید کار کند و به بازار برود. پس از طالبان صدای پای زنان شنیده شد و صدها هزار مأمور ملکوتی که مأمور منیجمنت برف و باران بودند، به اعتراض آسمان افغانستان را ترک کردند. نتیجهاش را دیدیم. برفها و بارانهای بیبندوبار و بیسر در این چند سال کارهایی کردند که خلیفه در بغداد نکند. زنان در پیِ تحصیل افتادند و دیدیم که تحصیل چه حاصلی داشت. یک روز از قندوز خبر میرسد که یک نفر از علمای جید بر دختری نابالغ تجاوز کرده. روزی دیگر میشنویم که باز همان ملا باز تجاوز کرده. باز تحصیل کنید باز. زنان شروع کردند به کار. حالا که به خانه بر میگردند، شوهرانشان از ترس به نماز میایستند. شما بگویید خانم بالای چشمت هیچ ابرو نیست، از بس نازکش کردهای، چنان پوستی از سرتان بکنند که دیگر تا قیامت نقطهی غین را سر عین نگذارید. خوب است دقتتان بالا میرود؛ اما خوب لت هم میخورید و بیآب هم میشوید. این از کار زنان. به بازار رفتند. گفتند ما باید به بازار برویم و برای روز جمعه که مادرِ یمایشان به خانه میآید، لباسهای نو داشته باشیم. نتیجه؟ همهی مردهای ما از آدمگری برآمدند. حتا همان مردهایی که سابق خواهر و مادر داشتند، حالا هر زنی را که در بازار ببینند، آزارش میدهند. ممکن است بگویید که خوب این مردهایند که مقصر اند، زن چه تقصیری دارد؟ قربان عقلتان. اگر خداوند زن را خلق نمیکرد، حالا که خلق کرده، و اگر زن به بازار نمیرفت، یک مرد چهطور… آها، صبر کنید. یک چیز خوب یادم آمد. راستی، خداوند متعال که میتوانست جمعیت جهان را تنها مرد بیافریند، چرا زن را هم آفرید؟ راستی چرا؟
میخواهم دستههای دیگر مردم را که باید از طالبان معذرتخواهی کنند، لیست کنم. اما این فکر فعلا ذهنم را مشغول کرده. چرا؟ واقعا چرا؟