نویسندگان: حکمتالله اعظمی و جیمز ویر
برگردان: جواد زاولستانی
منبع: THE DIPLOMAT
بخش نخست
تعادل نازک و شکنندهی جبنشهای جهادی و شورشیان در داخل افغانستان در آستانهی تحول است
به نظر میرسد که مناسبات طالبان و دولت اسلامی (داعش) تأثیرگذارترین عامل در آیندهی جنبشهای جهادی خشونتورز در افغانستان و پاکستان است. با اینحال، تا کنون طالبان خود را در یک موقعیت دشوار احساس میکنند، نه از گروه دولت اسلامی استقبال کرده و نه در برابر آن ایستاده است. دولت اسلامی برای طالبان یک تهدید استراتژیک و به صورت بالقوه، یک تهدید وجودی است؛ هردو گروه عین افراد را سربازگیری میکنند. اما رهبری طالبان به خاطر تشابه ایدیولوژیکی و اهداف سیاسی و داشتن دشمن مشترک، از موضعگرفتن در برابر گروه دولت اسلامی ابا ورزیده است. همزمان با داخلشدن طالبان به روند صلح با حکومت افغانستان، احتمال دارد سایهی ترسِ از دستدادن حامیان تندروتر و جنایتکار و پیوستن آنان به دولت اسلامی بر روند گفتوگوها سنگینی کند.
با آنکه نگرانیها در بارهی نفوذ رو به افزایش گروه دولت اسلامی در افغانستان افزایش مییابند، اما تعیین گسترهی حضور آنان در افغانستان همچنان دشوار است. رییس جمهور افغانستان، اشرف غنی، در جریان دیدارش از ایالات متحده در ماه مارچ 2015 هشدار داد که دولت اسلامی برای افغانستان و منطقه «تهدید هولناک» است. یک ماه بعد، غنی مسئولیت حملهی مرگبار بر شهر جلال آباد را به دوش گروه دولت اسلامی انداخت. فرستادهی سرمنشی ملل متحد در افغانستان، نیکولاس هیسم، در شورای امنیت ملل متحد تأیید کرده که داعش در افغانستان برای خود جای پا پیدا کرده است. فرستادهی خاص روسیه در کابل، ضمیر کابلوف، ادعا میکند که گروه دولت اسلامی در افغانستان چهار اردوگاه آموزشی تأسیس کرده است. اما کسانی هم هستند که این ادعاها را رد میکنند. هم حامد کرزی، رییس جمهور پیشین و هم رییس استخبارات او، امرالله صالح، نگرانیها در بارهی گروه دولت اسلامی در افغانستان را «تبلیغات رسانهای» و «جنگ روانی» میدانند و میگویند که شرایط افغانستان، دستکم تا کنون، برای حضور مؤثرِ گروه دولت اسلامی مساعد نیست.
در اوایل ماه سپتامبر 2014 گزارش داده شد که برگههای تبلیغاتی گروه دولت اسلامی در پشاور پاکستان و مناطق همجوار آن در افغانستان توزیع شده و در آن از مردم خواسته شده که به این گروه و خلیفهی خودخواندهی آن، ابوبکر البغدادی، بیعت کنند. حضور سازمان یافتهتر این گروه چند هفته بعد زمانی احساس شد که شش تن از اعضای تحریک طالبان پاکستان و چند تن از اعضای طالبان افغانستان بیعتشان را به این گروه اعلان کردند. در ماه جنوری 2015، رهبری گروه دولت اسلامی، افغانستان و پاکستان را بخشی از ایالت خراسان خلافت خود اعلان کرد و حافظ سعید خان را والی خراسان و یکی از فرماندهان مشهور طالبان به نام عبدالرووف خادم را معاون او گماشت.
به نظر میرسد که چند هفته بعد، کشتهشدن خادم بر اثر یک حملهی هوایی ناتو کمترین تأثیر را بر این گروه داشته است. گزارشهای وارد شدن گروه گروه جنگجویان خارجی- قسما به دلیل عملیات ارتش پاکستان در مناطق قبالی- و نیز ربودن مسافران هزاره و حملهی انتحاری در جلالآباد، همه نشان میدهند که نفوذ دولت اسلامی در چشمانداز امنیتی افغانستان در حال افزایش است، حتا اگر ماهیت حضور آنان مبهم باشد.
تیوریهای توطئه و تشویشهای عمومی
دولت اسلامی به عنوان یک سازمان تروریستی خشن و بیرحم و با امکانات دیجیتالی و مالی فراوان مشهور است؛ پندار حضور دولت اسلامی در افغانستان شاید به اندازهی واقعیت مهم باشد. مصاحبههای رسمی و بحثهای غیررسمی نشان میدهند که در بارهی نفوذ آنان به داخل افغانستان سه تفسیر مشهور وجود دارد.
یکی این است که ایالات متحده با گروه دولت اسلامی مدارا میکند و به صورت عموم، بنیادگرایی اسلامی را به خاطر تضعیف چین، ایران و روسیه در منطقه تقویت میکند. توضیح دومی به حمایت پاکستان از گروه دولت اسلامی به مثابه یک استراتژی جدید در افغانستان اشاره دارد، چون اکنون این کشور نفوذش را بر طالبان افغانستان از دست داده است. در نگاه سوم، حکومت افغانستان برای ایجاد جنگ و نزاع در درون طالبان از این گروه حمایت میکند.
در حالیکه همهی تفسیرها مبهم و در ماهیت خود، توطئهآمیز اند، ظهور گروه دولت اسلامی تشویشها و حدس و گمانهای زیادی را موجب شده است. برای مثال، رییس پولیس ولایت هلمند ادعا کرد که اسنادی در دست دارد که نشان میدهند که طالبان افغانستان و گروه دولت اسلامی در برابر هم جهاد اعلان کردهاند. طالبان فورا با نکوهش این ادعا، آن را بیاساس خواند. اما تا کنون این گروه به شکل سوالبرانگیزی در بارهی موضع سازمانی خود در برابر گروه دولت اسلامی خاموش مانده است.
آیندهی مناسبات طالبان-داعش در افغانستان
تفاوتهای بزرگ ایدیولوژیکی بین این دو گروه وجود دارد. طالبان افغانستان عمدتا پیرو اسلامِ مکتب (دارالعلوم) دیوبند در جنوب آسیا هستند، در حالیکه، گروه دولت اسلامی پیرو شکل سختگیر و متعصب اسلامِ سلفی-تکفیری هستند که از عربستان سعودی ریشه میگیرد. رهبران هردو گروه، هم ملا عمر مجاهد و هم ابوبکر البغدادی، ادعای بالاترین صلاحیت و رهبری معنوی/مذهبی در اسلام را دارند. با این حال، البغدادی که جوانتر است از ملا عمر انتظار دارد که به او تسلیم شود و طالبان نیز در صفوف گروه دولت اسلامی جذب شوند. اهداف طالبان عمدتا محدود به افغانستان است، در حالی که گروه دولت اسلامی به دنبال برپایی خلافت در سراسر جهان اسلام است.
هردو گروه، سازمانهای جهادی قدرتمند و خشن هستند. هردو گروه منافع و دشمنان مشترک دارند. صعود سریع گروه دولت اسلامی در صحنهی جهاد جهانی طالبان را آسیبپذیر ساخته است. احتمال دارد که طالبان افراد، درآمد و نفوذش را به این گروه که خشنتر و بلندپروازتر است، ببازد. اگر طالبان مستقیما با گروه دولت اسلامی وارد تقابل میشد، مشروعیت جهاد طالبان را تضعیف میکرد و آنان را تشنهی قدرت و منافع شخصی نشان میداد. در عین زمان، تفاوتهای ایدیولوژیکی بین این دو سازمان، احتمالا برای جنگجویان عادی این دو گروه چندان معنا ندارد. رهبری هردو گروه باید کنترلشان را بر منابع مالی عظیم حفظ کنند و آن را گسترش دهند تا بتوانند برای گسترش نفوذشان سربازگیری کنند. احتمالا گروه دولت اسلامی به درآمد عظیم تریاک افغانستان چشم دوخته است تا به توسل آن پیوندشان را با بازارهای جهانی قویتر سازد.
دلایل افزایش شورشگری در افغانستان هیچ ربطی به گروه دولت اسلامی ندارد. با کاهش سربازان خارجی و کاهش کمک پولی، منبع درآمد بسیاری از افراد میانهی طالبان خشکیده و رقابتها را بر سر کنترل منابع درآمد افزایش داده است. آنعده از اعضای طالبان که از فرمانهای معمولاً سختگیرانهی رهبری طالبان خسته شدهاند، شاید پیوستن به گروه دولت اسلامی را به مثابه فرصتی برای تجدید نیرو برای دست یافتن به منافع بزرگتر ببینند.
در عین زمان، رهبری طالبان درک میکند که روند صلح به ویژه با ابقای حضور سربازان ایالات متحده در افغانستان، شورشیان ایدیولوژیکی بیشتری را به دامن گروه دولت اسلامی پرتاب خواهد کرد.