پادشاه برگشتی

در میهن عقابان و شیران و پلنگان و باقی درنده گان عزیز، مفهوم فلسفی‌ای داریم به نام پادشاه گردشی. پادشاه گردشی یک اصل دموکراتیک قدیمی است. به این معنا که وقتی یک پادشاه سر خزانه نشست و خوش‌اش آمد و دیر ماند و معلوم شد که قصد ندارد به این زودی‌ها نوبت را به دیگران بدهد، عده‌یی از شیران و عقابان و پلنگان تصمیم می‌گیرند که او را دچار گردش کنند. این است که از طریق یک تصمیم دموکراتیک در زیر زمین و کنج باغ و جاه‌های دور از چشم دیگر انتخابات دایر می‌کنند و این موضوع را به رای می‌گذارند که پادشاه مذکور را چه‌گونه بگردانند. بعد، بر قصر پادشاه حمله می‌کنند و او را تکه تکه می‌کنند و جنازه‌اش را در چهار سوی شهر می‌گردانند و به مردم وعده می‌دهند که دیگر هرگز به چنان پادشاهی اجازه نخواهند داد که به قدرت بازگردد. البته بعدها همان پادشاه گردانده شده شهید خوانده می‌شود که فعلا مورد بحث ما نیست. اما یک مفهوم دیگر هم هست به نام پادشاه برگشتی، که متاسفانه از ادبیات سیاسی کشور ما غایب است. معنای پادشاه برگشتی روشن است: پادشاهی که جای خود را به رضا یا به زور به کسی دیگر داده بود، می‌بیند که پادشاه بر حال چندان حالش خوب نیست. این است که هوس برگشت به سرش می‌زند. این گونه بود که ببرک کارمل به میهن برگشت و داوودخان بابای ملت را ایتالیا نشین کرد.

حالا هم رییس جمهور ما پای خود را در حمام افگار کرده و با آن پای افگار در افکار عمومی ظاهر می‌شود. مردم فقیر  ما هم که از خدا چه می‌خواهند؟ لنگ شدن غنی. این است که فرصت کاملا مساعد شده که… نه، نه، گناه دارد با آن پای گردانده شود. ولی خوب، همه‌ی ما دیدیم که کرزی صد درصد آماده‌ی پادشاه برگشتی هست. وگرنه، در کجای دنیا شنیده‌اید که رییس جمهور قبلی یک کشور مردم را در روز عید جمع کند که به میله ببرد و رییس جمهور برحال مملکت با پای لنگ از پی او بدود که مرا هم ببر. البته از همدیگر چه پنهان کنیم، همه‌ی ما برای این پادشاه برگشتی آماده‌ایم. فقط یک عیب دارد این شاه کرزی: ملازمان‌اش مکتب ارواح می‌سازند، می‌کابل‌بانکند و زمین می‌خوارند.

چه کار کنیم؟