فهم عجیب اداره مستوفیت ولایت بغلان از زبان دری

بخش سکرتریت اداره مستوفیب ولایت بغلان (زیر مجموعه وزارت مالیه) طی مکتوب شماره 554 مورخ 14/ 6/ 1394 به ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت بغلان نوشته که: «از بدو تاریخ افغانستان عزیز فرهنگ آن تغیر ناپذیر بوده مقاومت فرهنگ باید مراعات گردد و ما از مجاور و بیگانه ها اجتناب نموده فرهنگ خویش را احترام و استعمال نمایم. در این اواخر فرهنگ دولت ایران در بین دوایر دولتی و معاملات در بعضی موارد مورد استعمال قرار می‌گیرد که یک عمل قانونی نبوده که این روش از اثر بی پروایی و بی دانشی بوده یا چطور؟ مثلاً در حصه پوهنتون و پوهنحی و فاکولته که در سال های متمادی و درازمدت معمول بوده متأسفانه در این اوایل به دانشگاه و دانشکده تغییر اسم می دهند. که در زبان دری افغانستان کدام تغییر رونما نشده است.»

در این مکتوب معادل واژه‌های دانشگاه و دانشکده، در زبان پشتو پوهنتون و پوهنحی و در زبان دری فاکولته پیشنهاد شده است. همچنان استعمال واژه‌های دانشگاه و دانشکده را پیروی از فرهنگ بیگانه عنوان کرده و از ریاست اطلاعات و فرهنگ خواسته که کانون فرهنگ افغانستان را همه رعایت کنند.

برای ثبوت نحوه‌ی نگارش این متن و دانش مُنشی این اداره از اصول، مقررات و دستور زبان فارسی دری خود متن آن را می‌آوریم.

در این مکتوب آمده: «در «مجاز» فرهنگ عبارت آن به کلمه پشتو و دری از این قرار است. در پشتو پوهنتون و پوهنزی در دری فاکولته. لهذا در فرهنگ و معمولات اساسی افغانستان که مربوط به لسان دری است استعمال دانشگاه و دانشکده که فرهنگ بیگانه است و نه باید به عقب فرهنگ بیرونی روان شویم. «نباید» فرهنگ افغانی از ریاست محترم اطلاعات و فرهنگ صمیمانه تقاضا می‌گردد تا کانون فرهنگ افغانستان را همه رعایت نموده بناً ارایه نشریه در جراید مربوط جداً مراعات نموده و به اطلاع عامه کشور خصوصاً به اطلاع کار مندان دولت رسانیده در حصه خویش اجراآت لازم نماید.»

این مکتوب توسط الحاج سید بصیر احمد بصیر، مستوفی ولایت بغلان امضا شده و یک نمونه‌ی آن به ریاست دانشگاه ولایت بغلان نیز فرستاده شده است.

حالا با خواندن این مکتوب و این که در آن واژه‌های دانشگاه و دانشکده بیگانه خوانده شده و استفاده از آن نیز عمل غیر قانونی دانسته شده، ما را وادار به ذکر چند نکته می‌کند.

یکم: نویسنده‌ی این متن که زبان دری را مجزا از زبان فارسی دانسته و به عنوان منشی این اداره کار می‌کند، معلوم می‌شود که چقدر فهم ضعیف از تاریخ زبان دری دارد. با رجوع به آثار تاریخی این زبان، به موارد بسیاری بر می‌خوریم که این سه گویش دری، فارسی و تاجیکی در اصل یک زبان است با سه نام.

اگر تاریخ فارسی، دری و تاجیکی را بررسی کنیم درمی‌یابیم که سرچشمه این گویش‌ها یکی است. از لحاظ دستوری باهم یکسان و از لحاظ واژگانی مشترکات گسترده میان این سه گویش بدست می‌آوریم.

نویسندگان و شاعران متقدم و متأخر زبان فارسی دری بارها این دو واژه‌ی دری و فارسی را در یک مفهوم و در کنار هم به کار برده‌اند. با رجوع به نظرهای زبان‌شناسان فعلی نیز درمی‌یابیم که این سه گویش در اصل یک زبان است.

به عنوان نمونه چند شعر از شاعران قدیم را می‌آوریم که واژه‌های فارسی و دری را در یک مفهوم و در کنار هم استفاده کرده‌اند.

فردوسی، شاعر حماسه‌سرا و سراینده نابترین اشعار دری چنین سروده:

بفرمود تا پارسی دری                   نوشتند و کوتاه شد داوری

یکی تازه کن قصه‌ی زردهت           به نظم دری و به خط درشت

ناصر خسرو می‌گفت:

من آنم که در پای خوکان نریزم             مر این قیمتی دُر لفظ دری را

سعدی، شاعر که در جغرفیای ایران امروزی می‌زیسته می‌گفت:

هزار بلبل دستان سرای عاشق را              بباید از تو سخن گفتن دری آموخت

حافظ، شاعر دیگر فارسی‌گوی، که در شیراز می‌زیسته، می‌گوید:

ز شعر دلکش حافظ کسی شود آگاه        که لطف و سخن گفتن دری داند

شکر شکن شود همه طوطیان هند      زین قند پارسی که به بنگاله می‌برد

با دیدن فارسی و دری در شعر این شاعران می‌تواند گفت که فارسی و دری یک زبان است. هم‌چنان گویندگان این دو گویش در زمان صحبت با یکدیگر به هیچ‌گونه مشکلی در فهم زبان یکدیگر بر نمی‌خورند. افزون بر این در موقع خواندن کتاب‌های نوشته شده در ایران و یا در افغانستان برای خوانندگان افغانی یا ایرانی هیچ مشکلی خلق نمی‌شود، خواننده‌ی افغانی، کتابی که در این ایران نوشته شده باشد را به بسیار سادگی می‌خواند و در درک معنای آن نیز با مشکل مواجه نمی‌شود، در مورد خواننده ایرانی نیز چنین است.

از ین نکته به این نتیجه می‌رسیم که دری و فارسی دری دو نام و در اصل یک زبان است.

دوم: نویسنده‌ی این مکتوب به ساده‌ترین اصول نگارشی، مانند: در نظر گرفتن موقعیت فعل، ساختار جمله، موقعیت نهاد و گزاره، جایگاه مبتدا و خبر و استفاده از نشانه‌گذاری‌ها در زبان فارسی دری را نمی‌داند. چطور می‌آید و می‌گوید که دانشگاه و دانشکده واژه‌های بیگانه است؟

در این مورد به این موضوع یادآورد می‎شوم. در زبان فارسی دری (گاه و کده) از جمله‌ی پسوندهای مکانی است. گاه از جمله پسونده‌های زمانی نیز است. واژه دانش واژه‌ی اصیل فارسی دری و اسم مصدر است و به معنای‌ عمل دانستن، دانندگی، دانایی، علم، فضل و دانستن به کار می‌رود.

نمونه‌های زیادی را از چسپیدن پسوند مکانی «کده» و پسوند زمانی و مکانی «گاه» در اخیر واژه‌های فارسی دری آورده می‌توانیم. مانند: فروشگاه، لشکرگاه، دانشگاه، خاستگاه، جایگاه، دانشکده، میکده، آتشکده و استفاده «گاه» در پسوند زمانی مانند: سحرگاه، شامگاه و …

پس چسپیدن گاه و کده در اخیر دانش معنای محل دانش، جای دانش، جای علم را می‌دهد. دانشگاه و دانشکده واژه‌های ناب فارسی دری است. بناً به هیچ صورت نباید گفت که گویندگان زبان دری حق ندارد این واژه‌ها را در صحبت‌های خویش استفاده کنند.

واژه فاکولته که نویسنده این مکتوب آن را به‌جای دانشگاه و دانشکده پیشنهاد کرده، یک واژه‌ی فرانسوی است که همان معنای دانشکده را می‌دهد. نمی‌دانم این نویسنده از کجا در یافته که واژه‌ی فرانسوی فاکولته، واژه دری است و به‌جای دانشگاه و دانشکده استفاده شود. این نویسنده چطور به خود اجازه داده که واژه فرانسوی فاکولته را واژه‌ی دری بخوانده و واژه پوهنتون و پوهنحی را که به هیچ واژه‌ی زبان دری ربط ندارد واژه‌ی خودی بداند. اینجاست که به دانش نویسنده‌ی این مکتوب و رییس اداره که آن را امضا کرده باید شک کرد.

فرودوسی می‌گفت:  درخت تو گر بار دانش بگیرد        به زیر آوری چرخ نیلوفری را

پس درخت این اداره و منشی شان هرگز بار دانش زبان فارسی دری را نگرفته است تا در مورد این دو واژه ناب فارسی دری حکم صادر کنند.

سوم: برای ثبوت این موضوع که «گاه» و «کده» در اخیر واژه‌ی دانش می‌آید و واژه‌های جدید را می‌سازد، نمونه‌های فروان داریم مانند: دانش خَر، دانش خیز، دانش بهر، دانش آرا، دانش آور، دانش سنج، دانش طلب، دانش گستر، دانش نیوش، دانش سرشت، دانش فروش و …

پس واژه دانشگاه و دانشکده نه بیگانه هست نه از فرهنگ غیر وارد فرهنگ ما شده است. این دو واژه از قدیم بکرات مورد استفاده گویندگان زبان فارسی دری قرار گرفته است.

چهارم: در ماده‌ی شانزدهم، فصل اول قانون اساسی افغانستان، آمده که:«… زبان دری یکی از دو زبان رسمی کشور است. نشر مطبوعات و رسانه‌هاى گروهی به تمام زبان‌هاى رايج در کشور آزاد می‌باشد. در مناطقی که اکثريت مردم به يکی از زبان‌هاى ازبکی، ترکمنی، پشه‌يی، نورستانی، بلوچی و يا پاميرى تکلم می‌نمايند، آن زبان علاوه بر پشتو و درى به حيث زبان سوم رسمی می‌باشد و نحوه تطبيق آن توسط قانون تنظيم می‌گردد.»

با این حساب هیچ کسی نباید به خود اجازه بدهد که صحبت کردن با واژه‌های فارسی دری را غیرقانونی بداند.

اگر پای منطق در میان باشد و عقل را معیار قضاوت قرار بدهیم، کافی است در ذهن مان تحلیل کنیم: وقتی دانشگاه؛ در کنار ایستگاه، از زبان بیگانه یعنی ایران امروز، وارد زبان ما یعنی دری، گردیده است، فاکولته چرا از زبان فرانسوی در زبان دریِ ما بیگانه نیست و خودی به حساب می‌آید؟ وقتی دانشکده، در کنار میکده، بیگانه است، با چه منطقی می‌توان پذیرفت که پوهنحی بیگانه نیست؟  این واژه از زبان پشتو بر زبان دری تحمیل شده است.

در این نوشته متن اصلی این مکتوب داخل دو قوس آمده تا واضح گردد که شخص نویسنده چه ضررهای را با نوشتن چنین متن به زبان ناب فارسی دری وارد خواهد کرد.  در دو مورد بخاطر ناخوانا بودن واژه، این دو واژه داخل دو قوس آمده است.

دیدگاه‌های شما
  1. سلام خدمت برادرام ! من یک دری زبان هستم و داشته ها و نظریات تان را راجع به پسوند ها و مشترکات زبان فارسی دری گفتید خواندم و قبول میکنم اما حرف برادر کوچک تان را بپذیرین این درست است که پسوند گاه ،پسوند اصیل فارسی دری بوده و به همین قسم کلمه دانش اما چیز که خیل مهم است اینست با وجودیکه میپذیرم که فارسی و دری در ریشه یکی است اما زبان یا لهجه دری ما با مراتب روانتر و بهتر از لهجه و اصطلاحات فارسی امروزی ایران است. اگر میگویند نه دال خیلی وجود دارد که این حرف من را ثبوت کند. و بعضی چیز هایکه تازه به وجود آمده ایرانی ها واژه درست را نام گذاری کرده اند و به همین قسم افغان های دری زبان ما هم از چنین کاروان عقب نمانده اند بطور مثال محل که طیاره نشست میکند ایرانی های فارسی زبان اسمش را گذاشتن فرودگاه ، و افغانها چنین مکان را نام گداری کردن میدان هوای ،اسم که ایرانی ها گذاشتن اسم اصیل و مشتق از دو کلمه ولی نام که ما افغان ها گذاشتیم هم مشتق است و هم اصیل چون هم میدان کلمه دری است و هم هوایی یعنی بیگانه نیست بس چه مشکل است که زحمات افغان خود را کنار بگذاریم برویم از زحمات ایرانی ها یاد آوری کنیم ؟؟؟ و به همین قماش صد ها مثال دیگر ، و مشکل ما به ذکر گاه نیست مشکل ما به این است که واژه کاملا دری و پر معنی را حذف میکنیم میرویم از کلمه که ایرانی ها ترکیب داده اند استفاده میکنیم و حتا در بعضی موارد لهجه خود را هم به مثل یک ایرانی میسازند در حالیکه این زبان دری ما در دربار ها صحبت میشد .
    اگر میگویند که نخیر فرقی نمیکند بس بیا عادلانه قصاوت کن کلمات که ما افغان های دری زبان واژه سازی کردیم آنهم کاملا اصیل بس
    چرا ایرانی ها از این واژه های تازه ما گاه گاهی استفاده نمیکند باید کنند چون ریشه یکی است اما هرگز نمیکنند.
    با این کار خود ما چند آسیب به زبان و به کشور خود میرسانیم .
    ۱. کسانیکه در بخش واژه سازی دری در افغانستان کار میکنند دل سرد میشوند
    ۲. ما همه افغان های دری زبان تیار خور میشویم تا ایرانی ها برای یک جنس و یا یک مکان تازه بوجود آمده واژه سازی کنیم
    ۲.ساده و روان بودن زبان دری ما و قدامت و بزرگیش زیر سوال میرود.
    ۴. چندین سال بعد خارجی هایکه بخواهند زبان فارسی دری را یاد بگیرند شاید ایران را انتخاب کنند چون خواهند گفت که اینها هستند که تنها بالای واژه سازی کار میکنند نه فغانها
    ۳.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *