دولت وحدت ملی ظاهراً ساختارشمول مبنایی است که شامل شدن نمایندهگان تمام مردم افغانستان در حکومت را تضمین کرده است. اما همینکه برنامههای اجتماعی و اقتصادی و آموزشی این دولت غالباً به همان مسیرهایی هدایت میشوند که شخص رییسجمهور تعیین میکند، گواه آن است که حضور دیگران در این دولت حضوری نمادین و بیتأثیر است. رییسجمهور اشرفغنی در تازهترین اقدام انحصارجویانهی خود بر برنامهی عبور خط برق توتاپ از مسیر بامیان- وردک چلیپا کشیده و دستور داده که مسیر سالنگ برای این پروژه آماده شود. این اقدام رییسجمهور هیچ معنای دیگری جز این ندارد که او قصد دارد مناطق مرکزی افغانستان را «تحریم» کند. این تحریم از آنجا که جنبههای مختلف توسعهی اجتماعی در مناطق مرکزی را آسیب جدی میزند، همزمان هم تحریم اقتصادی است، هم تحریم فرهنگی و آموزشی و هم تحریم سیاسی. چرا که، همانگونه که کارشناسان اقتصاد و توسعه میگویند، عبور خط برق از بامیان میتواند به پویایی اجتماعی مردم آن مناطق کمک بسیار بکند. بااینحساب، وقتیکه رییسجمهور با عبور خط برق از این مناطق مخالفت میکند، عملاً سیاست تحریم آن مناطق را اجرا میکند.
حال، مخالفت اشرفغنی با توسعهی مناطق مرکزی عمدتاً هزارهنشین را در برابر این ادعای او قرار بدهید که میگوید دولت او تصمیم دارد با طالبان و دشمنان مردم افغانستان برخوردی جدی بکند. مگر طالبان چه کار میکنند که دشمن مردم افغانستان محسوب میشوند؟ طالبان به این خاطر دشمن مردم افغانستان محسوب میشوند که مردم را در چنبرهی سیاه «تحریم» محصور میکنند. طالبان مردم را از رسیدن به توسعهی سیاسی، اقتصادی، آموزشی و اجتماعی باز میدارند. اینکه روش طالبان در اجرای چنین تحریمی چهقدر با روش دولت فرق دارد، برای مردم افغانستان تفاوتی نمیکند. برای بسیاری از محرومان جامعهی ما طالبی که آنان را در تاریکخانهی تحریم بیندازد هیچ فرقی ندارد با دولت جمهورییی که دقیقاً همان کار را بکند. وقتی که اشرفغنی با ابزار نیرنگ و پنهانکاری و معاملات پشت پرده «تحریم» مناطق مرکزی را ممکن میکند، نمیتوان این ادعای او را که دولتش تصمیم دارد با طالبان مقابله کند جدی گرفت. برعکس، نتیجهی منطقیتری که از رفتار او میتوان گرفت این است که او با طالبان، یعنی سمجترین طرفداران تحریم مناطق مرکزی، همرأی و همدیدگاه است.