یکی از پژوهشگران فعال در حوزهی «دَ افغان تمدن» از من پرسید که چرا افغانها از ترامپ خوششان میآید. عرض شود که از میان رخدادهای جهان آنهایی که دل یک افغان را باغباغ میکند همانهاییاند که یک مقدار بیآب کردن داشته باشند و با حد قابل قبولی از دهان میده کردن همراه باشند. اگر به یک افغان بگویید که فلانی در مقالهیی بسیار خوب اثر فلان نویسنده را «ارزیابی» کرده، چرتش خراب نمیشود. یعنی بعید است با همین مقدار برانگیخته شود که ببیند جناب منتقد در ارزیابی خود چه گفته است. اما اگر بگویید که فلانی فلانی را بدرقم بیآب کرده، شما را به سر هر چه که دوست دارید سوگند میدهد که آن نوشته را برایش بفرستید. برای همین هم هست که رفتن دانلد ترامپ به کاخ سفید در میان افغانها با استقبال روبهرو شده. متاسفانه ترامپ فارسی دری نمیداند وگرنه باور کنید هیچکس به اندازهی افغانها از سخنرانیهای او لذت نمیبرد. مجید همسایهی ما یک آدم معمولی است (البته گور و گردن او؛ میگوید که سیوشش سال پیش در کابل نصف کارته چهار و تمام منطقهی باغ بالا از پدرش بوده و استاد محمد حسین سرآهنگ پیش عمهی او موسیقی آموخته). این مجید میآید و آهی میکشد و کاغذ جریمهیی را که پولیس به او داده سر میز میگذارد. حتما از چراغ سرخ گذشته، چون در این بیستوشش سالی که در لندن بوده همیشه سوالش این بوده که «چراغ سرخاش را کی کشیده دیگر». اما شما فکر میکنید مجید همین را میگوید و تمام؟ نخیر. مجید میگوید:
«شب چهارشنبه نخوابیدم. گفتم به مذهب خوابیدن بشاشم. نمیخوابم. شب پنجشنبه نخوابیدم. شب جمعه نخوابیدم. سه شب و سه روز نخوابیدم. امروز که شمبه است، راستی شمبه است یک یکشمبه؟، از شاهراه برآمدم به سرک فرعی. بیناموسها چراغ را در سر سرک فرعی گذاشتهاند. گفتم برو پناه به خدا. با سرعت 120 کیلومتر میرفتم. از چراغ سرخ که گذشتم بیناموس پولیس مرا ایستاد کرد. آمد که زن. او خدا جان، مجید را پولیس زن ایستاد کند. پیش خود گفتم که این زنکه را یک سبق بدهم که تا زنده است از یادش نرود. گفت چرا از چراغ گذشتی؟ در دلم میگفتم که به رویش تف بیندازم. باز لاحول گفتم. گفت افغان استی؟ گفتم بلی. گفت چرا قانون را مراحات نمیکنی؟ یک زن پخچ بدقواره. همین سوال کرده میرود. گفتم چاقو بکشم و دونیمش کنم. باز لاحول خواندم. جریمه را که نوشت، جریمه را پیش رویش قات کردم و در جیبم گذاشتم. خیلی زورش داد. کاغذ جریمه را که در جیب خود بگذاری پولیس لندن را در دادی. این یادتان باشد. حالی هم تو فکر میکنی من این جریمه را میدهم؟ من زن این پولیس را…توبه، روزه به دهانم است…».
مجید دو ساعت دیگر هم سخنرانی میکند و فحش میدهد. میگوید: «اگر یک نر ِ کاکه پیدا شود، به خدا برایش رای میدهم. صدراعظم که زن شد، پولیس که زن شد، مزهی وطن میرود. تو این صدراعظم انگلیس را ببین».
میبینید که بیخود نیست که ملت مجیدپرور ما از دانلد ترامپ خوشش میآید.