چرا صلح این قدر جُل می‌زند | طنز

چرا صلح این قدر جُل می‌زند | طنز

به خدا من به درستی نمی‌دانم که جُل زدن چیست؛ ولی از آن‌جا که معلم سپورت ‌ما همیشه به حنیف همصنفی‌مان می‌گفت «هله، حرکت کن، جُل نزن!» و حنیف آدم کرختی بود، فکر می‌کنم جُل زدن یعنی لاش زنده‌ی خود را به سختی حرکت دادن و از این قبیل. با این معنا، صلحی که قرار است به وطن ما بیاید هم جُل می‌زند. هر روز چند متر از جای خود پیش می‌خزد و اگر روحیه‌اش خوب نبود همان چند متر را هم برمی‌گردد.

اصلا هم صلح، حتا اگر بیخی بیاید، چیز خسته‌کن و ملال‌آوری است. وقتی صلح هست آدم نمی‌داند که چه هست. شما صبح از خانه بیرون می‌‌آیید و به بازار می‌روید و تمام روز در بازار جنس‌های چینایی را زیر و رو می‌کنید و شام خسته و کوفته به طرف خانه می‌روید و از خود می‌پرسید:

«این صلحی که می‌گویند آمده، در کجاست؟»

خوبی جنگ این است که دیده می‌شود. ولی صلح هرچه بیش‌تر باشد، کم‌تر به چشم می‌آید. این است که آدم خیلی زود از دست صلح خسته می‌شود. ولی فعلا برای صحبت از ضررهای صلح خیلی زود است. سوال این است که صلح چرا نمی‌آید؟ چرا این‌قدر جل می‌زند؟

به‌نظر من، علت اصلی جُل زدن صلح شرط‌هایی است که بزرگان ما برای آمدنش گذاشته‌اند. این بزرگان به صلح گفته‌اند که یا نیا یا اگر می‌آیی فکرت باشد که ما شرط‌ها داریم.

اشرف غنی:

صلح نورِ چشم ماست. بیاید و خوش بیاید. ضرورت کشور ماست. اما شرطش آن است که وقتی آمد، نزدِ تک تک رقبا و مخالفان سیاسی من برود و آن‌ها را قانع کند که اولا من در این انتخابات پیروز هستم؛ ثانیا، از این پس هر سال 500 روز است و من فقط برای چهار سال رییس‌جمهور خواهم ماند؛ و ثالثا، به من اجازه داده شود که در هر جلسه‌ی کابینه هشتاد و پنج دفعه چیغ بزنم و در میان چیغ‌هایم دوست‌های ریاست اجراییه چیلک نیندازند.

داکتر عبدالله:

صلح ان‌‌شاءالله آمدنی است. ولی تقاضای ما این است و دیگر از این تقاضا به هیچ عقب‌نشینی هم نمی‌کنیم که من در پنج سال آینده رییس‌جمهور افغانستان باشم و داکتر صاحب اشرف غنی که همه می‌دانند یک شخص دروغ‌گو و فراری است دیگر مداخله. شرط دوم من این است که رسانه‌ها در این چند سال که متاسفانه جنگ بود خوب، شرایط مناسب نبود، و انتقاد پشت انتقاد که داکتر عبدالله چرا لوکس است. امیدوارم در دور بعدی دیگر ان‌شاءالله لباس‌های جلادار من چیز نشود که چرا. شرط سوم من این است که خود صلح دست به کار شود و مملکت را آباد. خدای نکرده باز مثل داکتر صاحب اشرف غنی مسئولیت را به گردن ما نیندازد. صلح که آمدنی است باید برای مردم کار کند و مسئولیت بگیرد و باز این قسم نشود که داکتر عبدالله مسئول. ما از صلح استقبال می‌کنیم.

حاجی محمد محقق:

برادران می‌دانند که این قاق‌روده چه آورد سر ملک و مردم. صلح همین مرتیکه را از دمش بگیرد و بیرون بیندازد باقی‌اش را برادرانه بنشینیم و حل کنیم. ما همین یک شرط را داریم. یک روز ملا نصرالدین زردآلو می‌خورد و هسته زردآلو را در جیب خود می‌انداخت. حالی این حکومت هم همین قسم شده. صلح بیاید و این مرتیکه را گم کند، اگر کدام کار دیگر خوب هم کرد که خانه‌اش آباد. اگر نکرد هم ما مردم به هر حال با این زد و کند عادت کردیم. جهادی هستیم نی؟ ههههههه.

گلبدین حکمتیار:

صلح قطعا باید بیاید. صلح را خداوند در قرآن کریم خیر و رحمت توصیف کرده. ولی صلح باید اسلامی باشد و مطابق اخوت اسلامی. در صلح اسلامی اشغال هیچ جایی ندارد. فعلا در کشور ما چهار صد کشور حضور دارند. شرط ما برای آمدن صلح این است که خارجی‌ها بروند. فقط نظامی‌های‌شان منظور ما نیست. ما می‌خواهیم که این ‌Made In ها که در زیر پیاله، بغل کارتن یا روی اشیای دیگر نوشته شده همه پاک شوند. ما می‌خواهیم که تمام کسانی که اسم شان یما، ارسلان، پرمیلا، همایون، سینا، جمشید، پروین، نغمه، آرمین، آرمان و از این قبیل باشند در شرایط صلح به محکمه احضار شوند و از نام خود استغفار کنند. شرط دیگر ما برای آمدن صلح این است که صلح در روز آمدن خود مجاهد کبیر اسامه بن لادن را هم از قید اجنبی آزاد کرده و به کابل بیاورد و از او در استودیوم تجلیل شود.

عطا محمد نور:

این ملک و دارایی را ما از اشرف غنی قرض نگرفتیم. تحفه‌ی کسی هم نیست. شرط ما برای آمدن صلح این است که اول همین دارایی‌های ما را که با خون دل ساختیم محافظت کند. شرط دیگر ما این است که صلح به مزار شریف تشریف بیاورد و قرارداد چهل وزارت‌خانه، سی سفارت، نود و هفت ولسوال، چهارده والی، شش رییس گمرکات، یازده سکرتر اعلی درجه، پنج نماینده خاص در کشورهای خوب، چهارده سیت طلا و پنج سال تأمینات کافی را برای محمدنصیر جان خسربره‌ی نواسه کاکای ایشانِ روضه که دوست من هست، امضا کند.

حکیم تورسن:

صلح هگر و مگر ندارد. هگر آمدنی است بیاید و این خاین‌ها را به مدت یک میلیارد سال نوری در زندان‌ها قُلف کند. همین اشرف غنی و عبدالله و چی و چی را . این شرط ماست. هگر بیاید و مثل سابق به فساد داخل شود، من خودش را بندی می‌کنم. هان وقت رییس ملل متحد هم هگر بیاید من صلح را آزاد نمی‌کنم. چرا که برادر صلح ریشخندی نیست. هین گز و هین میدان. جرهت داری صادقانه پایت را پیش بمان، هگر نه که فساد داری پیش نیا که پایت را قلم می‌کنم.

می‌بینید که صلح چرا این قدر جُل می‌زند؟

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *