نیویورکر – هان ژانگ
مترجم: جلیل پژواک
ناوقت شب 22 جنوری، «وانگ فانگ»، رماننویس چینی و برندهی جایزه ادبی «لو شون»، به فرودگاه «تیانهه»ی «ووهان» رفت تا دخترش را که از سفر جاپان برمیگشت، به خانه بیاورد. سه روز به سال نو چینی باقی مانده بود، اما به ندرت موتری در خیابان یا عابری در پیادهرو دیده میشد. وانگ در فرودگاه متوجه شد که تقریبا همه ماسک پوشیدهاند. ترمینال تقریبا ساکت بود و این دلهره میآورد. درست دو روز قبل یک متخصص کنترل بیماری تأیید کرده بود که ویروس سارسمانندی در ووهان پخش شده که امکان دارد واگیردار باشد.
حدود ساعت 11 شب، دختر وانگ از ترمینال بیرون شد. داخل موتر هردو ماسک پوشیده بودند و خیلی حرف نزدند. وانگ حدود ساعت 1 شب خانه رسید و اخبار را دید؛ دستور قرنطینهی فوری شهر صادر شده بود. وانگ گمانهزنیهایی درباره احتمال قرنطینهشدن ووهان شنیده بود اما بهنظرش بعید میرسید. آخر مگر میشود شهری 11 میلیون نفری را تعطیل کرد؟
وانگ، که 65 ساله است، نمیتوانست روی رمانی که زیر کار داشت تمرکز کند. شب سوم قرنطینه او پُستی چهارپاراگرافی نوشت و در «ویبو» منتشر کرد. ویبو پلتفرمی شبیه «تویتر» است و وانگ در آن حدود 4.8 میلیون دنبالکننده دارد. او نوشت: «من واقعا باید درباره آنچه که دارد اتفاق میافتد بنویسم تا مردم بدانند که اینجا واقعا چه جریان دارد.» نوشتن در ویبو به کار روزانهی وانگ تبدیل شد؛ پُستها طولانیتر و لحن او تندتر شد. دیری نگذشت که نوشتههای وانگ خوانندگان زیادی پیدا کرد و همچنین مورد سانسور و انتقاد تُند قرار گرفت. برخی خوانندگان میگفتند که شبها در انتظار نشر این نوشتهها بیدار میمانند و تا یادداشت مربوط آنروز را نخوانند نمیتوانند بخوابند. در ماه مِی، «هارپر کولینس» ترجمه انگلیسی مجموعه یادداشتهای وانگ را تحت عنوان «خاطرات ووهان» منتشر کرد.
وانگ در «خاطرات ووهان» مینویسد که چند روز اول قرنطینه «در وحشت کامل» سپری شد. ویروس کرونا نظام صحی ووهان را به زانو درآورده بود و همچون «روح شیطانی در شهر پرسه میزد … و هرجا و هرزمان که میخواست خودش را نشان میداد.» وانگ در یادداشت خود اعتراف میکند که چند هفته قبل از قرنطینه، او در حالت شوک و عصبانیت به دوستان و نزدیکان خود که از شایعاتی درباره شیوع یک رویروس جدید به او گفته بودند، گفته بود که «حکومت هرگز جرأت نمیکند سعی کند چیزی به این بزرگی را از مردم پنهان کند.» وانگ مانند بیشتر مردم چین با سانسور آشنا نیست، اما دیده بود که پُستهای رسانههای اجتماعی از انترنت پاک میشود و رمان تازهاش که به بررسی تأثیرات روانی منفی جنبش اصلاحات ارضی چین بر یک خانواده میپردازد، از کتابفروشیها جمعآوری شده است. با اینحال وانگ فکر میکرد که وقتی پای «رویداد مهم» مانند شیوع یک بیماری همهگیر در وسط باشد، حکومت طرف شفافیت و راستی را میگیرد. اما وقتی بیتوجهی حکومت در روزهای اول شیوع را دید و بیانیههای رسمی را که ادعا میکردند ویروس کرونا «مسری» نیست و «قابل کنترل و پیشگیری» است، خواند، احساس کرد فریب خورده است. وانگ مینویسد که این دروغگوییها «ووهان را به شهری خون و اشک و پر از بدبختی بیپایان تبدیل کرد.»
وانگ، که تمام عمرش را در ووهان زندگی کرده، نویسندهی پرکاری است و با نام «فانگ فانگ» مینویسد. مقالهها و رمانهای وی بر شخصیتهای طبقه کارگر و روشنفکران شهری متمرکز است. او طی سی سال گذشته در یک مجتمع آپارتمانی کارمندان «فدراسیون ادب و هنر ووهان» زندگی کرده است. هرچند وانگ خودش کارمند دولتی نیست، اما سابقهی کارش او را به چهرهی دائمی محافل ادبی و هنری استان «هوبئی» تبدیل کرده و او در این استان برای یک ربع قرن در تمام جلسات سالانه کنگره [حزب کمونیست چین] شرکت داشته است. او حتا حالا، خودش را مخالف حکومت نمیداند. وانگ تا حد زیادی از مقابلهی دولت چین با ویروس کرونا، البته پس از حماقتهای روزها اول شیوع، راضی است. وانگ در یکی از یادداشتهای خود مینویسد: «همه میدانند که وقتی پای کار در سطح ملی برسد، همه دست به کار میشوند و آنچه را نیاز است انجام میدهند.»
منتقدان وانگ از جمله افرادی در رسانههای دولتی چین، وی را متهم میکنند که با نوشتههای خود در ویبو تلاش جمعی اولیه را در برابر همهگیری ویروس کرونا تخریب کرده است. نوشتههای وانگ در ویبو طی چند روز از آغاز خاطرهنویسی، دهها هزار بار اشتراکگذاری شد و ماشین سانسور کمکم شروع به حذف آنها کرد، تا اینکه اوایل ماه فبروری حساب ویبوی وانگ کلا متوقف شد. ابتدا وانگ به «ویچت» که یک پلتفرم خصویتر است، آمد و شروع به نوشتن کرد اما وقتی در ویچت با مشکل روبهرو شد، از یک دوست نویسنده خود خواست تا یادداشتهای روزانهی وی را به جایش در شبکههای اجتماعی پُست کند. وانگ، هرچند از دسترسی به پلتفرمهایش محروم شده بود، اما دلش از دیدن اینکه خوانندگانش مقالات وی را همچون شبنامه پخش میکنند، تسکین مییافت.
او خودش آفلاین بود اما مبارزهاش ادامه داشت. وانگ در خانه تنها مانده بود و کسی جز سگ 16 سالهاش که مشکلات پوستی دارد، کنارش نبود. او هر بار که با دختر خود تماس میگرفت، دستورالعمل پخت کلم را به او یاد میداد و تأکید میکرد که غذا از بیرون سفارش ندهد. او تصمیمها و رفتارهای همسایههای خود را که «یک جعبه کامل آبجو و چیزهای دیگر سفارش میدادند که واقعا هیچ نیازی به آن نداشتند» زیر نظر داشت و در یادداشتهای خود به آن اشاره میکرد. او از ترس قرصهای دیابت خود را برای اینکه تمام نشوند، جیرهبندی کرد و هر وقت به داروخانه برای تجدید نسخه میرفت، در خیابانها فقط بستهرسانها و کارمندان بهداشتی و پولیس را میدید. وانگ در یکی از یادداشتهای خود مینویسد: «شهر برزخی نیست که بسیاری مردم تصور میکنند هست. بلکه شهری کاملا ساکت، زیبا و تقریبا باشکوه است. اما افسوس این پرده، وقتی عضوی از خانوادهات بیمار میشود، فرو میافتد.» روزها یکی پی دیگری گذشت تا اینکه یک روز زوجی که همسایه وانگ بود، هر دو بیمار و در شفاخانه بستری شدند. مرگ کمکم داشت به او نزدیک میشد؛ بیشتر دوستان، یک همکلاسی قدیمی و اعضای حلقه هنری محلی ووهان بهشمول یک کارگردان و یک نقاش، بیمار شده بودند.
وانگ از پنجرهی خانهی خود گشتن سال از زمستان به بهار را تماشا کرد. چند درخت پیر کافور، دو درخت «اسمانتوس» و نهال ماگنولیا، «چتر بزرگی از برگ» ساخته بود و زاغها از این شاخه به آن شاخه میپریدند. یک روز، او و یک دوستش در مورد ابرهای بالای سرشان صحبت کردند. او فکر میکرد «ابرهای امروز خصوصیات بسیاری دارند. تعجب میکنم چنین ابری از چه نوع آب و هوایی میتواند تشکیل شود.»
پس از 60 مدخل، دفترچهی خاطرات وانگ در اواخر ماه مارچ، درحالیکه که ووهان آمادهی بازگشایی تدریجی میشد، به پایان رسید. با قرنطینهشدن بقیهی جهان، آنچه در یادداشتهای وانگ از ووهان مستند شده بود، بهصورت ناخوشایندی در جاهای دیگر جهان تکرار شد: نخست انکار شیوع، تلاش برای گریز از مسئولیت (همچنانکه رییسجمهور ترمپ بارها ویروس کرونا را برچسب «ویروس چینی» زد) و دروغهای آشکار. یادداشتهای وانگ برای خوانندگان چینی جذابتر از خوانندگان امریکایی آنها است. در امریکا مردم هر روز حکومت خود را در تویتر و پلتفرمهای دیگر به چالش میکشند. اما حالا که مقامات دولتی و مجریان قانون امریکا را در حال سرکوب افرادی میبینیم که برای اعتراض به خیابانهای شهرهای امریکا ریختهاند، کتاب خاطرات وانگ برای خوانندگان بیرونی، همچون دریچهای به آینده نگرانکنندهی آنها عمل میکند و از آنچه در انتظار ماست هشدار میدهد.