اضمحلال یا خروج قدرت (بومی/ غیربومی) نظمدهنده از یک منطقه یا کشور باعث بهوجودآمدن خلاء قدرت و تغییر در ساختار امنیتی یک منطقه و کشور میشود.
در سال ۱۹۷۹م اتحاد جماهیر شوروی به دستور لونید برژنیف وارد افغانستان شد و پس از یک دهه در زمان میخایل گورباچف نیروهای اتحاد جماهیر شوروی افغانستان را ترک کردند. خروج نیروهای شوروی از افغانستان باعث شد تا خلاء قدرت در افغانستان شکل بگیرد که چند سال پس از خروج شوروی حکومت دکتر نجیبالله از هم پاشید و دولت مجاهدین روی کار آمد. خلاء قدرت بهوجودآمده از خروج شوروی تبعات سنگین برای افغانستان برجا گذاشت و زمینه را برای جنگهای داخلی و سپس حضور طالبان فراهم کرد.
در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۸ ایالات متحده، باراک اوباما با شعار «تغییر» وارد کاخ سفید شد. او در کارزارهای انتخاباتی خود وعده داده بود تا نیروهای امریکایی را از عراق خارج کند. بهزعم او حمله به عراق اشتباه استراتژیک بزرگ بود که دولت قبلی مرتکب شده بود. حضور چندسالهی امریکا در عراق سبب شد تا نظم و حکومت بعثی در عراق از هم بپاشد و ساختار جدید حکومت روی کار آمد. ساختار جدید به رهبری نورالملکی دچار فساد گستردهای حکومتی شد و آتش جنگ فرقهای را در عراق شعلهور کرد. خروج نیروهای ائتلاف بینالمللی از عراق نیز مزید بر علت شد؛ خلاء قدرت شکلگرفته در عراق به سبب خروج نیروهای بینالمللی از این کشور زمینه برای حضور گروه جهادی و بنیادگرا که از سال ۲۰۰۳م در حال مبارزه با نیروهای بینالمللی بودند، مساعدتر کرد. دولت اسلامی/ داعش با استفاده از فرصت پیشآمده نفوذ خود را بیشتر کرد و در سال ۲۰۱۴ توانست با شکست نیروهای عراق کنترل موصل و چندین شهر بزرگ عراق و سوریه تحت تصرف خود درآورد. اگر این فرض درست باشد که ایالات متحده اشتباه بزرگ متقبل شد و به عراق حمله کرد، اشتباه بزرگتر را با خروج از عراق در وضعیت که نیروهای نظامی این کشور آماده دفاع نبودند و فساد گسترده وجود داشت مرتکب شدند.
اکنون بهنظر میرسد که رییسجمهور ترمپ نیز میرود تا این اشتباه را دوباره تکرار کند و آینده سیاسی افغانستان در انتخابات ماه نوامبر سال جاری به قمار بزند. به عبارت دیگر ترمپ میخواهد با بستن پرونده افغانستان رای بیشتر به صندوق نیو محافظهکاران واریز کند. یک فرضیههای شکلگرفته این است که خروج نیروهای امریکایی از افغانستان بیشتر یک بازی انتخابات است؛ اما باید به یادداشت که ترمپ شخصیت پیچیدهای دارد و نمیشود که حرکت بعدی او را پیشبینی کرد. استراتژیستها نظامی و امنیتی در ایالات متحده معتقدند هستند که خروج پیش از وقت ایالات متحده میتواند تبعات منفی برای افغانستان، منطقه و ایالات متحده داشته باشد. در این نوشته تلاش میکنم با آسیبشناسی خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان، پیامدهای آن را برای منطقه و جهان بررسی کنم.
۱. تبدیلشدن افغانستان به میدان رقابتهای منطقهای
حضور ایالات متحده در افغانستان از سال ۲۰۰۱م بدین سو باعث شکلگیری نظم امنیتی در منطقه با محوریت ایالات متحده شده است. اکنون اگر نیروهای بینالمللی از افغانستان خارج شوند این ساختار از هم میپاشد و افغانستان دوباره به میدان نبرد برای قدرتهای و استخباراتهای منطقه مبدل میشود.
۲. تبدیلشدن افغانستان به پناهگاهی امنی برای گروههای بنیادگرا و جهادی
افغانستان برای چندین دهه لانهی امنی برای گروههای معتددی بنیادگرا بوده و خروج نیروهای بینالمللی این فرضیه را تقویت میکند که نیروهای بنیادگرا دوباره تلاش خواهند کرد تا بر افغانستان مسلط شوند و از این جا برای طرح حملات بعدی خود استفاده کنند. از سویی با شکست داعش در خاورمیانه امکان سرازیرشدن نیروهای این گروه به افغانستان نیر وجود دارد. تبدیلشدن این فرضیه به واقعیت نهتنها تهدید بر امنیت ملی افغانستان است؛ بلکه امنیت منطقه و جهان را دستخوش تغییر خواهد کرد.
۳. برقراری پیوند میان شبکههای جهادی در منطقه
در حال حاضر نیروهای بنیادگرا در داخل و بیرون خاک افغانستان فعالیت دارند. چندین گروهی جهادی در خاک پاکستان وجود دارد که با گروه جهادی در افغانستان ارتباط نزدیک دارند. در شمال افغانستان گروههای مختلف جهادی در آسیای مرکزی فعالیت دارند و همین طور در شرق افغانستان نیز اوغورها چین نیز تهدید بهشمار میآیند. خلاء قدرت در افغانستان سبب تقویت رابطه میان این گروه میشود و زمینه را برای تحرک و فعالیت بیشتر آنها مهیا میکند. همکاری میان گروهها امنیت منطقه مختل خواهد کرد. خروج ایالات متحده از افغانستان پیروزی برای گروههای بنیادگرا محسوب میشود و این امر میتواند الگویی برای سایر گروههای جهادی باشد تا مبارزات با انگیزه بیشتر ادامه بدهند.
۴. ایالات متحده منطقه را به چین واگذار خواهد کرد
در بعد بینالمللی امریکا با خروج از افغانستان تنها ژندارم منطقهای خود را در جنوب آسیا و آسیای مرکزی از دست خواهد داد. افغانستان آخرین دژ امریکا در این دو منطقه است و این افغانستان برای ایالات متحده اهمیت استراتژیک خاص دارد. ایالات متحده در سال ۲۰۰۴م پایگاه خانآباد را در ازبیکستان تخلیه کرد و در سال ۲۰۱۴م از ماناس در قرغیزستان خارج شد. در این صورت افغانستان تنها پایگاه ایالات متحده در منطقه است. چین رقیب هژمونیک ایالات متحده در آسیا است، این کشور تا حدود توانسته است تا ساختار امنیتی شرق آسیا متحول کند اکنون در تلاش است تا با همکاری پاکستان نفوذ خود را در آسیای جنوبی بیشتر کند. سازمان همکاریهای شانگهای و ابتکار یک کمربند – راه حاکی از خیز بلند چین برای نقش آفرینی بیشتر در منطقه است که با خروج نیروهای امریکایی این روند را تسهیل خواهد شد.
۵. پرستیژ بینالمللی ایالات متحده
نیمهتمام رهاکردن پرونده مبارزه با تروریسم و دولتسازی امریکا در افغانستان صدمه جدی به پرستیژ بینالمللی ایالات متحده وارد خواهد کرد. ایالات متحده با شعار مبارزه با تروریسم و دولتسازی به افغانستان آمد. اکنون با گذشت نزدیک به دو دهه نه خبر از دولت مقتدر است و نه هم نابودی القاعده و تروریسم؛ بلکه داعش و چند گروه دیگر نیز به لیست گروه تروریستی فعال در افغانستان افزوده شده است. خروج امریکا از افغانستان به معنای شکست این کشور در پرونده افغانستان و پرستیژ بینالمللی ایالات متحده را زیر سوال خواهد برد.
سخن آخر اینکه ترمپ تلاش دارد که با امضا توافقنامه صلح با طالبان، آینده سیاسی افغانستان را قمار بزند که این کار او بیشتر ریشه در رویکرد تجارمآبانهی او دارد. توافقنامه صلح با طالبان به معنی پایان جنگ در افغانستان نخواهد بود. نیروهای ناراضی طالبان و کشورهای که از پروسه صلح ناراضی هستند یا هم کنار زده شدهاند؛ حالا تلاش دارند تا نیروی جایگزین را وارد میدان نبرد افغانستان کنند. حزب ولایت اسلامی شاخه ناراضی از طالبان است که به تازگی شکل گرفته و در کنار این گروه، گروههای دیگر چون دولت اسلامی ولایت خراسان، شبکه حقانی و القاعده نیز فعال هستند.