ریسرچ گیت – نات آلدالا، استاد دانشگاه شاندونگ، دیپارتمنت سیاست بینالملل
ترجمه و تلخیص: عزیز مدبر
تأثیرات جهانی پاندیمی کرونا دو سوال مرتبط بههم را خلق کرده است: آیا بحران کرونا یک لحظهی تاریخی برای تغییرات دایمی در جهان است؟ آیا تأثیرات این پاندیمی بر جیوپولیتیک جهانی باقی خواهد ماند؟ تا هنوز جواب قطعی و مشخص برای این دو سوال موجود نیست. با وجود این هم بررسی گفتمانهای در حال شکلگیری در این حوزه، میتواند در فهم ما از جهان پساکرونا کمک کند. دیدگاههای متفاوت در رابطه به تأثیرات فوری و درازمدت این پاندیمی موجود است. بعضیها معتقدند که بحران کرونا جهان را کمک خواهد کرد تا یک «نظم جدید»ی را بهوجود بیاورد که در این نظم جدید، چین نقش رهبریکننده در سطح جهان خواهد داشت. اما برخی دیگر معتقدند که این بحران فصل تازهی از همکاریهای جهانی را رقم خواهد زد و همپیوستگی ملتها در سراسر جهان را عمیقتر خواهد کرد. در عین حال، تعداد دیگر از اندیشمندان بر این باورند که در نتیجهی این بحران، همکاری میان ملتها آسیب خواهد دید و قربانی اصلی این بحران «پدیده جهانیشدن» خواهد بود. اما همهی این دیدگاهها دلالت بر مبهمبودن و خطرآفرینبودن اوضاع کنونی دارد.
اختلاف بر سر منشأ اصلی این ویروس، این بحران را سیاسی کرده است. سوال در مورد چگونگی پیدایش و گسترش آن از چین به دیگر کشورها در حالی تشدید میشود، که توجه تمام کشورها معطوف به مبارزه با خود این ویروس است. قطعا، حل این بحران درسهای اساسی را برای طرح برنامه و مبارزه با چنین پاندیمی در آینده، برای ما باقی خواهد گذاشت. اما هرگونه تأثیرات این بحران در امورات جیواستراتژیک جهانی، وابسته به نحوهی پاسخدهی قدرتهای بزرگ و بهطور ویژه ایالات متحده امریکا به این مسأله است. یک نکته مهم این است که عناصری اصلی که این ویروس را به یک بحران سیاسی تبدیل کرده است، برای شکلدهی جهان پساکرونا نیز همین عناصر تعیینکننده خواهد بود. منطق این فرضیه این است که شیوع پاندیمی کرونا نه مانند حادثه ۱۱ سپتامبر آنی و سریع بود و نه هم مانند جنگ دوم جهانی ابعاد تخریب آن گسترده بود. در نتیجه، تلاشهای سیاسی برای مدیریت بحران کرونا لزوما به معنی رفع اختلافات قبل از کرونا میان کشورها، از جمله چین و ایالات متحده امریکا نیست.
قبل از شیوع این پاندیمی، سیاست جهانی مملو از اختلاف، بیاعتمادی، تنشهای سیاسی-اقتصادی و رشد عوامگرایی (پوپولیسم) بود. تنشها در قالب جرایم سایبری، مداخله در امور انتخابات کشورها، تروریزم، جرایم سازمانیافته فراملیتی، امنیت، و ابهام در آینده اتحادیه اروپا در نتیجه خروج بریتانیا از این اتحادیه قابل مشاهده بود. رو آوردن گروه وسیع از مهاجرین به اروپا، فشار در امورات سیاست بینالملل را تشدید بخشید و سیاست جهانی را چندقطبیتر کرد. اخیرا، جنگ تجاری میان امریکا و چندین کشور از جمله چین، ابهام در امور سیاست جهانی را بیشتر و بازار تجارت جهانی را با زیرپا گذاشتن قوانین و توافقنامههای جهانی، بیثبات کرد. با توجه به وضعیت موجود قبل از شیوع کرونا، گسترش این پاندیمی ابهامات بیشتر و ابعاد تازهتری از ختلاف را در محیط اختلافبرانگیز سیاست جهانی خلق خواهد کرد و خطر بیشتر، نظم موجود جهانی و بشر را تهدید خواهد کرد.
این در حالی است که نویسنده این مقاله معتقد است که پاندیمی کرونا تغییرات گسترده جهانی را بهوجود نخواهد آورد و ماهیت رقابت جهانی و تعادل قدرت در سطح جهان را تغییر نخواهد داد. در کوتاهمدت تأثیرات این پاندیمی به مراتب کمتر از تأثیرات حادثه ۱۱ سپتامبر خواهد بود و نظم موجود تغییر نخواهد کرد.
تعداد زیاد از اقتصادهای ملی و منطقهای بعد از ختم کرونا دوباره شکل خواهد گرفت. اما این سوال باقی خواهد بود که آیا قدرتهای بزرگ جهان توانایی تغییر نظم موجود و یا علاقهای برای تغییر نظم موجود خواهند داشت؟ بهنظر من، ایالات متحده انتخابات ریاستجمهوری در پیش رو دارد و دونالد ترمپ انتخاب مجددش را با دامنزدن به موج جدید از بحرانهای سیاسی به خطر نخواهد انداخت. وی روند قبلی سیاستاش را ادامه خواهد داد و این چیزی است که اکثر کشورهای جهان از جمله چین با آن آشنایی دارد.
در درازمدت، تأثیرات کرونا بیشتر در محور جایگاه حکومتها در اداره امورات داخلی کشورها خلاصه خواهد شد. اگرچه استیفان والت و روبین نیبلیت دو محقق در این حوزه معتقدند که اکثر مردم بر حکومتهایشان فشار خواهند آورد تا از میزان جهانیشدن این کشورها بکاهد و ظرفیت اقتصادی کشورها را بهگونهی مدیریت کنند که در صورت بروز چنین بحران، اقتصاد کشور برای مدت طولانی به شکل مجزا از اقتصاد جهانی تداوم پیدا کند. اما بهنظر نویسنده این مقاله، بحران کرونا ممکن حس ملیگرایی شهروندان بعضی کشورها را تقویت کند، ولی از میزان تعامل اقتصادی کشورها با همدیگر نمیکاهد؛ زیرا هیچ کشوری بهشمول ایالات متحده امریکا چنین توانی را ندارد تا اقتصادش به شکل بریده از اقتصاد جهانی تداوم پیدا کند.
بیشترین تأثیر درازمدت کرونا مربوط به حکومتها در سطح ملی خواهد بود. ظرفیت و آمادگی مهار و مدیریت چنین بحرانها در آینده، افزایش بودیجه بخش صحت و در کل رسیدگی به چنین وضعیت شامل پالیسی امنیت ملی کشورها خواهد شد. اما یکی از مهمترین تأثیرات درازمدت این بحران شکلگیری «تروریزم با ویروسهای پاندیمیک» خواهد بود. با در نظرداشت تأثیرات این ویروس بر اقتصاد جهانی و محدودشدن رفتوآمد انسانها در سطح جهان، گروههای تروریستی تلاش خواهند کرد تا با استفاده از چنین روشی مقاصدشان را تهدید کنند. اما در نهایت تهدید ناشی از تروریزم با استفاده از ویروسهای پاندیمیک نیز منتج به افزایش میزان همکاریهای امنیتی میان کشورها در این عرصه خواهد شد. مهمترین تأثیر پاندیمی موجود در سطح جیواستراتژیک، افزایش رقابتها برای دسترسی به منابع در عموم و بهطور خاص میان چین و امریکا خواهد بود.
برای فهم بهتر محیط پساکرونا، یکی از موارد که در این امر کمک میکند، نگاه دقیقتر به واکنش امریکا به چنین بحرانهایی در چند دهه گذشته است. بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی دموکراسی غربی و بازار آزاد دو تفکر غالب در عرصه سیاست و اقتصاد در سطح جهان بود و نظم جدید جهانی در قالب این دو تفکر تحت قیادت ایالات متحده امریکا بهعنوان یگانه هژمونی جهان شکل گرفت. در دهههای متمادی، نگاه سیاسی مردم امریکا نسبت به جهان را «ترس» شکل داده است. در دوران کمونیسم، ترس ناشی از کمونیسم نگاه سیاسی مردم امریکا را تعریف میکرد و بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ترس از «تروریزم اسلامی» مشخصه اصلی نگاه سیاسی مردم امریکا نسبت به جهان است. از سال ۲۰۱۷ به بعد چین بهعنوان یک قدرت در حال گسترش و بدیل امریکا برای رهبری جهان، جز استراتژی امنیت ملی امریکا شده و به چین بهعنوان یک قدرت در حال توسعه که در حوزه آسیا پسفیک با استفاده از نظام اقتصادی خود نفوذش را گسترش میدهد، نگریسته میشود. و این مسأله به یک ترس جدید برای امریکا تبدیل شده است. چیناییخواندن ویروس کرونا توسط دونالد ترمپ نیز ناشی از چنین دیدگاهی است.
درحالیکه امریکا مصروف «جنگ علیه تروریزم» در سراسر جهان است، چین در حال گسترش و انکشاف پروژههای مهم اقتصادی در مقیاس جهانی است که میتواند در تقویت جایگاه و نقش جهانی چین کمک کند. پروژه «راه و کمربند» یا احیای راه ابریشم قدیم، بزرگترین پروژه قرن است که توسط رییسجمهور ژیجینپینگ بهعنوان یک پروژه برد-برد برای برقرای صلح و توسعه اقتصادی طرح شده است. علاوه برآن، چین با استفاده از نهادهای مانند بانک توسعهای جدید، صندوق راه ابریشم و چارچوب تجارت آزاد در حوزه آسیا پیسفیک که جدیدا ایجاد کرده است، در صدد گسترش نقشش در جهان میباشد. گسترش نقش چین در امورات جهانی یک امر طبیعی ناشی از رشد اقتصادی چین است؛ اما ایالات متحده امریکا این نقش را بهعنوان یک امر طبیعی ناشی از توسعه اقتصادی چین نمیداند؛ بلکه آن را نشانهای از ماجراجویی چین برای رهبری جهان میداند. امریکا باید درک کند درحالیکه آن کشور دنبال تروریستان در صحراهای عراق و افغانستان بوده، چین در حال توسعه اقتصادی و تعامل با جهان بوده است. به همان میزانی که رشد اقتصادی چین در گسترش موقعیت جهانی این کشور نقش داشته، به همان اندازه ناتوانی امریکا در ایجاد نظم جهانی نیز نقش چین را برجسته کرده است.
چنانچه دونالد ترمپ رییسجمهور امریکا اظهار کرده که امریکا پولیس جهان نیست و یا خیلی از کشورها باید در برابر استفاده از منابع امریکا هزینه پرداخت کند، حکومت ایالات متحده و قانونگذاران امریکایی باید در طرح پالیسی مدیریت بحران کرونا دقت کنند تا این طرح را بر مبنای دکترین «تعامل و همکاری با سایر کشورها» بنا کنند نه سیاست «انزوا» و دوری از سایر کشورها. با توجه به مواردی که اشاره شد، نویسنده این مقاله معتقد است که ماهیت و ساختار جیوپولیتیک پساکرونا همچنان براساس رقابت و تنش باقی خواهد ماند و ایالات متحده و چین بهعنوان دو رقیب اصلی برای گسترش نفوذ و کنترل منابع رقابت خواهند کرد.