چالش‌های حکومت و سیاست در افغانستان

چالش‌های حکومت و سیاست در افغانستان

نویسنده: عبدالوارث رادمان، استاد دانشگاه

سیاست

برای واژه «سیاست» معانی گوناگون ارائه شده است که معروف‌ترین آن‌ها: حکم راندن، اداره کردن امور مملکت، عدالت و داوری کردن است. اهداف سیاست در واقع حفاظت از منافع مردم و تأمین عدالت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می‌باشد.

حکومت

حکومت عبارت از نظمی است که تحت آن کشور اداره می‌شود. یا به عبارت دیگر، حکومت ابزاری است که به وسیله‌ی آن سیاست‌ها و اهداف دولت مورد اجرا واقع می‌شود. حکومت از نهادهای مختلف تشکیل می‎‌شود که البته در افغانستان این نهادها با نام‌های قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه معروف بوده که هر کدام این نهادها وظایف به‌خصوصی را بدوش دارد.

سیاست و حکومت یکی از جنجالی‌ترین موضوعات مطرح در چهاردهه اخیر در افغانستان بوده که پس از این مدت، افغانستان هنوز شاهد دولت و ملت مدرن به مفهوم واقعی آن نشده است. این عدم شکل‌گیری دولت و ملت مدرن عوامل درونی و بیرونی دارد که بایستی به آن پرداخته شود تا واقعیت‌های موجود در افغانستان به‌عنوان گفتمان در آینده شکل بگیرد و پیرامون این موضوع واکاوی دقیق صورت گیرد.

نگاه‌های متفاوت نسبت به حکومت و سیاست در افغانستان و عوامل عدم شکل‌گیری دولت و ملت مدرن در افغانستان وجود داشته و هر نویسنده به طبع خودش پیرامون عوامل حکومت و سیاست ابراز نظر داشته و دلایلی مختلفی را برشمرده است. ما در نوشته‌ی حاضر سعی می‌کنیم بخش از عوامل داخلی و خارجی حکومت و سیاست را در افغانستان مطرح کنیم.

استقرار دولت‌های ناکام و نهادهای حکومتی غیرمؤثر

یکی از مهم‌ترین عوامل بازدارنده ثبات سیاسی، اقتصادی و نظامی در افغانستان تشکیل دولت‌های ناکام و نهادهای حکومتی غیرمؤثر بوده است که در عدم توسعه و ثبات افغانستان مستقیم نقش داشته و نتوانسته است مشکلات دیرینه‌ی افغانستان را در عرصه‌های مختلف، به‌گونه‌ی بنیادی و ریشه‌ای حل کند. همواره دولت‌های شکل گرفته در افغانستان در تأمین حقوق و آزادی‌های شهروندی و تحکیم عدالت اجتماعی و سیاسی ناکام بوده است.

ناکامی دولت‌ها درست زمانی آشکار می‌شود که نوع نظام و چهره‌های مطرح و دسته‌اول که در قدرت سیاسی حضور دارند نتوانند عملکرد شفاف و عادلانه داشته باشند. در چهاردهه اخیر در افغانستان هم شکل نظام مبتنی بر واقعیت‌های موجود افغانستان نبوده و هم چهره‌های مطرح که در قدرت سیاسی حضور داشتند به صداقت شان نسبت به مردم افغانستان تردید وجود داشته است.

نهادهای حکومتی با تغییر هر نظام نتوانست پایدار بماند. در میکانیزم حکومتداری هر گروه سیاسی تفاوت وجود داشت و هر گروه به طبع خود شان شکل نهادهای دولتی را تغییر شکل می‌دادند. برای همین این نهادها نهادهای مؤثر و پایدار نبودند و اساسا در چهار دهه اخیر، افغانستان نهاد حکومتی پایدار نداشته است.

عوام‌گرایی گروه‌های سیاسی

سیاست در افغانستان با چالش عوام‌گرایی و پوپولیسم گره محکم خورده است. یکی از موانع‌ مهم سد راه تشکیل دولت و ملت مدرن در افغانستان عوام‌گرایی و عدم تعهد صادقانه طیف سیاسی نسبت به افغانستان و منافع ملی مردم افغانستان بوده که طی این سال‌ها همواره از سوی سیاسیون مسأله‌های مهم به‌گونه‌ی عوام‌گرایانه مطرح شده است. طیف سیاسی همواره در عملکرد شان منافع ملی افغانستان را کم‌تر ملاحظه کرده‌اند. این در واقع از چالش‌های عمده سیاست دودهه‌ی پسین در افغانستان بوده است.

توسعه نیافتگی و عدم تشکیل دولت و ملت مدرن افغانستان عوامل و شاخص‌های مختلف داخلی و بیرونی دارد که افغان‌ها با گذشت‌ سال‌ها هنوز صاحب نظام پایدار مردم‌سالار نشده‌اند. یکی از عوامل مهم شکست حکومت‌ها در افغانستان، عدم تعهد به اصل نظام و مبهم بودن تعریف از منافع ملی کشور بوده است. تعریف از منافع ملی در افغانستان همواره در میان گروه‌های سیاسی متفاوت بوده است.

عدم همگرایی اقوام

همگرایی ملت‌ها در توسعه و انکشاف دولت‌ها نقش سازنده‌ای دارد که متأسفانه یکی دیگر از مشکلات موجود در افغانستان عدم همگرایی و عدم هم‌سوی اقوام در افغانستان بوده است. البته فراموش نکنیم که حکومت‌های دهه دموکراسی به رهبری حامد کرزی و اشرف غنی، به‌گونه‌ی پیدا و پنهان کوشیدند که با عملکردهای قوم‌پرستانه‌ی‌شان، اختلاف میان اقوام را گسترده سازند. در همگرایی ملت‌ها نقش اساسی را حکومت‌ها به‌عنوان قوه حاکم، می‌توانند ایفا کنند. بدبختانه، حکومت اشرف غنی به‌جای تحکیم پایه‌های وحدت ملی، زمینه نفاق ملی را با سیاست‌های مغرضانه‌ی خود بیشتر مساعد ساخت.

هرازگاهی موضوع مشارکت اقوام در قدرت سیاسی افغانستان مطرح باشد، تعدادی از سیاستمداران پشتون موضوع اکثریت و اقلیت را دامن می‌زنند. اساسا در نظام‌های دموکراتیک جهان امروزی، موضوع اکثریت و اقلیت مطرح نیست. این دید مشارکت به تناسب حضور اقوام از باورهای زیانبار در افغانستان بوده است.

نبود احزاب ملی و فعال

احزاب سیاسی نقش مهم و سازنده‌ای در جوامع دموکراتیک دارد. در اکثر کشورهای توسعه‌یافته، نقش و مؤثریت احزاب سیاسی قابل ملاحظه بوده اما در افغانستان اگر از واقعیت طفره نرفته باشیم تشکیلات احزاب سیاسی قومی بوده و هیچ‌گونه عملکرد مؤثر در تحقق خواسته‌های مردم افغانستان نداشته‌اند. با توجه به این‌که احزاب در افغانستان تعدد داشته است اما در شکل‌دهی روندهای ملی هیچ‌گونه مؤثریت قابل دفاع نداشته است. کارنامه احزاب سیاسی در افغانستان مؤثریت چشم‌گیر نداشته است و در شکل‌دهی حکومت‌ها نقش احزاب را نمی‌توانیم انکار کنیم. احزاب موجود در افغانستان خط مشی مشخص مبارزاتی‌شان را استوار پیموده نتوانستند و این رویکرد یکی از ضعف‌های وارد بر احزاب سیاسی افغانستان بوده است.

حضور قدرت‌های بزرگ در افغانستان

افغانستان پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، با جامعه جهانی تعامل نمود و نیروهای ناتو به رهبری ایالات متحده امریکا، رسما به منظور سرکوب طالبان وارد خاک افغانستان شد. پس از برگزاری کنفرانس بن، گروه‌های سیاسی در شهر بن آلمان روی تشکیل حکومت جدید مذاکره کردند و نتیجه این کنفرانس شکل‌گیری حکومت جدید به رهبری حامد کرزی بود.

دودهه حضور امریکا و ناتو در افغانستان مؤثریت درست نداشت و موفق نشد روند دولت و ملت مدرن و توسعه‌یافته را در افغانستان تسریع بخشد. افغانستان در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی انکشاف پایدار نکرد که سرانجام برعکس آنچه که تصور می‌شد، افغانستان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱ سقوط نمود. اداره این کشور تحت کنترل طالبان درآمد و واقعیت امر این است که همکاران خارجی افغانستان نسبت به این کشور دید صادقانه و معطوف بر واقعیت‌های موجود در افغانستان نداشتند. سیاست‌های خصمانه و منافع‌جویانه قدرت‌های بزرگ منجر به فروپاشی نظام در افغانستان شد.

افغانستان و کشورهای همسایه

کشورهای همسایه نقش مهم و تأثیرگذار در برقراری ثبات و بی‌ثباتی افغانستان دارد و نظام‌های گذشته در افغانستان همواره با دخالت پاکستان منزوی و بی‌ثبات گردیده است. این کشور با توجه به مشترکات فرهنگی که با بخش از مردم این کشور دارد، همواره نگاه ناعادلانه نسبت به قضایای موجود در افغانستان داشته است. تحول ۱۵ آگست ۲۰۲۱ روشن ساخت که پاکستان و ایران در گذشته از طالبان حمایت داشته‌اند تا علیه حکومت افغانستان تحرکات بیشتر داشته باشند.

سیاسیون افغانستان تاکنون موفق به مهار سیاست‌ها و اهداف مغرضانه این کشورها نشده است و آسیب‌پذیری افغانستان از سوی همسایه‌ها در سه‌دهه پسین بیشتر بوده است. این کشورها به‌خاطر تحقق اهداف و رسیدن به منافع کشور شان همیشه در افغانستان گروه‌های ضد دولت را حمایت کرده تا نظام مستحکم و پایدار، ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی در افغانستان شکل نگیرد.

نتیجه‌گیری

ارزیابی سیاست و حکومت در افغانستان مسلما امر ساده‌ای نبوده است و ممکن در نوشته‌ی حاضر، نویسنده نتوانسته باشد به آسیب‌ها و موضوعات عمیق‌تر با نگاه موشگافانه‌تر پرداخته باشد. اما بدیهی است که استقرار دولت‌های ناکام و غیرمؤثر و نهادهای حکومتی ناپایدار که کاربرد مفید در امر تحقق اهداف کلان ملی نداشته است و قشر سیاسی افغانستان همواره با نگاه عوام‌گرایانه، زمینه توسعه اقتصادی و سیاسی را از افغانستان بازداشته و در امر تحقق ثبات ملی نیز این نگاه یکی از مضرترین رویکردهای دودهه پسین در افغانستان بوده است.

همگرایی ملت‌ها به منظور حمایت از دولت‌ها امر بنیادی و اساسی عنوان می‌شود. در تحکیم ثبات دولت‌ها، همگرایی ملت‌ها نقش اساسی دارد و رویکرد و سیاست حکومت اشرف غنی اقوام را پراکنده کرد و زمینه چند دستگی را در افغانستان سرعت بخشید. احزاب سیاسی نیز برنامه ملی در پرتو فعالیت‌های حزبی‌شان ارائه نتوانست که بالای حکومت به‌عنوان قوه فشار عمل می‌کرد.

تا زمانی که دولت پاسخگو به نیازهای مردم شکل نگیرد و در امر تحقق اهداف ملی و خواست جمعی عمل نکند، هرگونه نظام که در افغانستان شکل گیرد و برنامه و کارنامه سازنده نداشته باشد، سرنوشتش فروپاشی و سقوط است. بدون تردید که همگرایی ملی میان اقوام، ضرورت بنیادی برای تحکیم پایه‌های حکومت است.

حضور غیرمؤثر قدرت‌های بزرگ در افغانستان و دخالت خصمانه کشورهای همسایه به‌گونه‌ی دوامدار، از علت‌های مهم شکست و عقب‌افتادگی در افغانستان عنوان می‌شود. ایالات متحده امریکا که به‌خاطر سرکوبی گروه‌های افراطی و تشکیل حکومت دموکراتیک و مردم‌سالار دودهه حضور داشت، سرانجام بدون هیچ‌گونه دستاورد از افغانستان بیرون شد. خروج فاجعه‌بار امریکا از افغانستان منجر به شکست و ناکامی مردم افغانستان گردید.