نویسنده: توماس ای. ریکس
برگردان: جواد زاولستانی
منبع: فارن پالیسی
رییس جمهور پیشین پاکستان، پرویز مشرف، با اعتراف علنیاش که پاکستان از گروههای شورشی «آلهی دست» خود در افغانستان حمایت کرده است، روز جمعه هفتهی گذشته (24 دلو) خبرساز شد. او نیز ادعا کرد که هند نیز از گروههای آلهی دست خود حمایت کرده و از هردو طرف خواست که به این کارشان پایان دهند. او گفت: «در زمان رییس جمهور کرزی بلی، در واقع، او پاکستان را تخریب میکرد و بنابراین، ما علیه منافع او کار میکردیم. آشکار است که ما باید از منافع خود حفاظت میکردیم… پاکستان گروههای آلهی دست خود را داشت و هند از خود را که این کار ناسالم بود. من اعتراف میکنم که این ناسالمترین کار است. این کار نه به نفع افغانستان است، نه به نفع پاکستان یا هند. این کار باید پایان یابد.» او نام هیچگروهی را بر زبان نیاورد، نه شبکهی حقانی، نه طالبان و نه کدام گروه دیگر.
میشنوم که شما زیر لب میگویید، «خوب، چیزی به ما بگویید که ما نمیدانستیم.» با توجه به روابط قوی دوامدار مشرف با ارتش پاکستان، جالب است که او اکنون آشکارا به آن اعتراف کرده است. تیوریهای توطئه در جنوب آسیا بسیار شایع اند و این خطر وجود دارد که من نیز مانند کسی دیده شوم که تیوریهای توطئه را تبلیغ میکند. اما یک برداشت ممکن این است که اظهارات مشرف نشاندهندهی آغاز این حرکت باشد که نظامیان پاکستان دیگر از گروه حقانی و دیگر گروههایی که در داخل افغانستان دست به عملیات میزنند، حمایت نکنند.
هفت سال است که مشرف از قدرت بیرون است و نظرات او به اعتبار رهبری کنونی ارتش هیچ خطری را متوجه نمیسازد. با آنکه مشرف به طور مشخص در بارهی زمان حکومت خودش صحبت میکند؛ اما نظرات او به اندازهی کافی مبهم است که میتوان برای پشتیبانی از ایجاد یک روایت جدید از آن استفاده کرد. این روایت جدید میتواند این باشد که «ما در زمان حکومت مشرف چنان کاری کردیم؛ اما از 2008 تا کنون از آن دوری جستهایم.» اما در عین زمان، سخنان مشرف این دلالت را با خود دارد که آن حمایت از گروههای آلهی دست بعد از 2008 نیز ادامه یافته است. با ارجاع همزمان به گذشته و گروههای آلهی دست کنونی هند در افغانستان، مشرف از تعادل اخلاقی میان کارکرد پاکستان و هند دفاع میکند. او تقصیر ارتش پاکستان را برای داشتن چنان پالیسی میبخشد و در عین زمان، از هستهی علت وجودی ارتش برای آن پالیسی دفاع میکند. اگر این نشاندهندهی تغییر در پالیسی نباشد، فراخوان خیالی مشرف برای پایانم بخشیدن به حمایت از گروههای نیابتی و آلهی دست، میتواند به احیای اعتبار سیاسی او و نیز تقویهی منافع ارتش، کمک کند.
ایالات متحده که به مراتب به هند بیشتر از پاکستان علاقهمند است، دوست دارد که حضورش در هندوکش را در این راستا استفاده کند. این مورد و رفتن کرزی از قدرت، نگرانی پاکستان از احاطهشدن احتمالی توسط دشمن را کمتر میکند و کنار آمدن با کابل را آسان و جذابتر از پیش میسازد. به نظر میرسد که پاکستان به رییس جمهور غنی به حیث کسی مینگرد که میتواند با او کار کند. همکاری بین اسلامآباد و کابل از سال 2001 بدینسو، به بهترین مرحلهاش رسیده است و کابل آهسته آهسته از هند فاصله میگیرد؛ برای مثال، در این اواخر، کابل تصمیم ماه اکتوبرش را برای تعلیق دریافت کمک تجهیزات نظامی از هند بار دیگر تأیید کرد.
در عین زمان، ایالات متحده به شیوهی سنتی با پاکستان زمانی دوستانه برخورد میکند که به آن نیاز دارد. اما چین و پاکستان مناسبات یکنواخت و دوامدارشان را تقویت میکنند. چین با سرمایهگذاری در معدن مس، نفت و دیگر امتیازات، منافع زیادی در ثبات افغانستان دارد و حمایتش از پروژههای توسعهای در مناطق دورافتاده، مانند پروژهی بند کنر، را دو برابر کرده است. پاکستان اصرار دارد که پروژهی لولهی گاز تاپی ( TAPI) که مدت زیادی معطل مانده است، عملی شود و نیز تعهد کرده که از چمن تا قندهار خط آهن بسازد (بعضی از این پروژهها از سوی چین حمایت خواهند شد). اگر بیثباتی در افغانستان در سطح کنونی باقی بماند، این پروژهها هرگز به ثمر نمیرسند. در ماه نوامبر گذشته، چین میزبان یک هیئت طالبان برای مذاکره بود و در این اواخر اعلام کرده که حاضر است در گفتوگوهای صلح میانجی شود. پاکستان از اقدام چین حمایت میکند. آنان یقینا در رابطه به ثبات افغانستان صحبت میکنند و تعهد میکنند که روی میز پول بگذارند و این نشان میدهد که ثبات هزینهای دارد که باید پرداخته شود.
سرانجام، فعالیت تحریک طالبان پاکستان و دیگر پیکارجویان اسلامگرا در پاکستان ادامه دارد. شاید ارتش و استخبارات پاکستان از این فرصت برای ارزیابی هزینهی حمایت از طالبان و دیگر گروههای پیکارجو استفاده کرده و به این نتیجه رسیده باشد که ضرر حمایت از آنان بیشتر از سودش است. با آنکه به طور سنتی بر مناطق قبایلی کنترول نسبی داشت، تسلط تحریک طالبان پاکستانی بر درهی سوات، حمله بر اهدافی در کراچی، لاهور و دیگر مناطق بیرون از خیبر پشتونخوا و مناطق قبایلی، کشتن بزرگان قبایل و دیگر غیرنظامیان، خیلی فراتر از حد معمول است. این گروهها از طالبان و شبکهی حقانی الهام گرفته و از آنان حمایت دریافت کردهاند. با آنکه در گذشته شبکهی حقانی از نفوذش استفاده میکرد تا بین تحریک طالبان پاکستانی و اسلامآباد آتشبس برقرار سازد و آنان را متوجه افغانستان کند، توانایی یا تمایل آنان به این کار همواره در حال از بین رفتن بوده است. نگرانی چین در رابطه به پیکارجویان اویغور که در وزیرستان شمالی در پناهگاههای شبکهی حقانی زندگی میکنند و از سوی این شبکه حمایت میشوند، عامل عمدهی تصمیم پاکستان برای راهاندازی عملیات ضرب عذب در تابستان گذشته بود. ارتش پاکستان شاید به این نتیجه رسیده باشد که شکست تحریک طالبان نیاز به خنثا کردن گروههایی دارد که قبلا از آنان در افغانستان حمایت میکرد. با راهاندازی عملیات فصلی در برابر آنان، تحریک طالبان شکست نمیخورد. یا دستکم آن سازمانهای تروریستی را آنقدر ضعیف بسازد که راولپندی بتواند آنان را خیلی تنگ در کنترول خود نگهدارد.
هشدار پاکستان در بارهی عملیات ضرب عذب پیش از آغاز آن در ماه جون تابستان سال گذشته، به این دلیل همواره مورد انتقاد قرار گرفته است که رهبران و جنگجویان شبکهی حقانی فرصت فرار یافتند. قبال یادآوری است که ارتش پاکستان هشدارهای مشابه را پیش از آغاز عملیات در سوات، کورم، و دیگر مناطق زیر کنترول تحریک طالبان پاکستانی نیز میدادند. شبکهی حقانی در این مناطق نفوذی نداشت. به این دلیل، برجسته کردن این مورد، اشتباه خواهد بود. بر خلاف عملیاتهای پیشین، پاکستان استفاده از حملههای هوایی علیه جنگجویان شبکهی حقانی را آغاز کرده است. نخستین حمله در ماه نومبر، یک هفته پس از دیدار غنی از اسلامآباد، و آخرین حمله در هفتهی پایانی ماه گذشتهی میلادی انجام شد. احتمال دارد این حملهها در گوشههای وزیرستان شمالی برای مصرف بینالمللی انجام شده باشند یا شاید کاملا ساختگی باشند. یا میتواند نشان دهندهی تغییر پالیسی در رابطه به شبکهی حقانی و دیگر گروهها باشند. ماه گذشته، پاکستان شبکهی حقانی و برخی گروههای دیگر را به فهرست سازمانهای ممنوع الفعالیت اضافه کرد. درحالیکه این اقدامات میتوانند صرفا نمایشی باشند، مانند منع فعالیت لشکر طیبه و برخی گروههای دیگر، اما ظاهرا هدف قرار دادن فعالانهی شبکه حقانی، پیش از آنکه آن را یک حرکت خالی و نمایشی بدانیم، نیازمند تامل جدی است.
اما این اقدامات به این معنا نیست که طالبان از گروههای آلهی دستش در افغانستان فاصله میگیرد. شواهد کافی برای آن وجود ندارد. اما برای اینکه نهادهای امنیتی پاکستان در پالیسی شان تغییر بیاورند، قویترین دلایل از زمان ظهور پاکستان در دههی 1990 میلادی، در سالهای اخیر به مشاهده رسیده اند. با توجه به توانایی ارتش پاکستان در انکار از حمایت شان از گروههای تروریستی، مشرف با اعتراف به ارتکاب اشتباه در گذشته آغاز خوبی را برای تغییر پالیسی پاکستان رقم زده است.
امیدوارم گذر زمان آن را به ما نشان دهد.