«دهه‌ی تحول» افغانستان بسته به سربازان پیاده‌ی طالبان

نویسنده: جمز ویر، حکمت الله اعظمی

برگردان: جواد زاولستانی

منبع: فارن پالیسی

در آغاز آن‌چه «دهه‌ی تحول» (2015-2024) افغانستان گفته می‌شود، نیروهای خارجی  بیرون شده‌اند، حکومت جدیدی در کابل مستقر شده، سر انجام، پاکستان با شورشیان داخلی برخورد می‌کند و جنبش‌های اسلام‌گرای خشونت‌آفرین افزایش  یافته‌اند، نیاز فوری‌ای به درک و فهم برخورد و تعامل شورشیان با اجتماعات روستایی وجود دارد. رسانه‌ها و تحلیل‌گران اغلبا از وضعیت وشرایط سربازان سطح پایین سلسله مراتب نظامی طالبان که بخش بزرگ این جنبش را تشکیل می‌دهند، غافل مانده‌اند. مصاحبه‌های که با سربازان پیاده‌ی طالبان ما در اوایل سال 2014 در ولایت‌های هلمند و هرات انجام دادیم، دریافت که عامل پیوستن آنان به صفوف طالبان پول، نارضایتی‌های محلی و در درجه‌ی سوم با فاصله زیاد، ایدیولوژی است. در عین زمان، مردم روستاها که مدت‌ها مجبور به میزبانی از شورشیان بوده‌اند، در روند صلح نقش کلیدی دارند و آنان در شرایط و اوضاع به سرعت در حال تغییر، گزینه‌ها را بار دیگر ارزیابی می‌کنند.

جنبش پراگنده

از زمانی که این گروه در دهه‌ی 1990 تمام گروه‌های درگیر جنگ را مقهور خود ساخت و حکومت‌داری اسلامی نوع خودشان را با زور بر مردم اعمال کردند، رهبری ارشد طالبان به شکل حیرت‌انگیز ثابت مانده‌است. اما در پایین زنجیره‌ی فرماندهی و در مناطق مختلف افغانستان، سربازان تازه جذب‌شده‌ی طالبان، از جهاد در برابر شوروی چیزی در حافظه ندارند و علاقه‌ی اندکی به ایدیولوژی طالبان دارند.

اکنون، انگیزه‌های اقتصادی و تا حدودی کمتر، نارضایتی‌های محلی شورشیان را کنار هم نگهمیدارد و این انگیزه‌ها جاگزین انگیزه‌ی برپایی حکومت سیاسی دینی شده است. ادعاهای تأسیس حکومت اسلامی و جهاد با کافران خارجی برای تبلیغات و توجیه خشونت هم‌چنان باقی‌ست، اما تقریبا همه‌ی کسانی که ما با آنها صحبت کردیم گفتند که سربازان پیاده‌ی طالبان فقط دنبال منافع شخصی شان هستند.

مصاحبه‌های ما نشان می‌دهند که تعداد خیلی اندکی از جنگجویان طالبان یا نیروهای حکومتی باور دارند که این شورش جنگی برای تغییر حکومت یا بیرون راندن نیروهای خارجی‌است. به جای آن، پنهان زیر ایدیولوژی و ترس، شبکه‌های زیرزمینی جنایت‌کاران و مقام‌های حکومتی سازش‌کرده با طالبان، با آنان همکاری می‌کنند تا از مناطق و «تجارت» بیرون از کنترل حکومت سود ببرند. در جریان سال‌های مداوم این بحران و منازعه، منابع مالی که زمانی وسیله‌ای برای رسیدن به هدفی بود، اکنون خود به هدف تبدیل شده است.  به این دلایل،هر نوع روند مصالحه با رهبران ارشد طالبان در دهه‌ی پیشرو، انگیزه‌های سربازان پیاده‌ی طالبان برای جنگ را نیز از بین ببرد.

«تریاک طالبان را شاه می‌سازد»

افغانستان بیشتر از 90 درصد تریاک جهان را تولید می‌کند و بر اساس تخمین‌ها، 20 درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد و برای بیشتر از 400 هزار تن، منبع استخدام و کار است. این تعداد، از شمار نیروهای مسلح افغانستان بیشتر است. هلمند، جایی که تخمینا 49 درصد تریاک افغانستان یا بیشتر از یک سوم تریاک جهان در آن تولید می‌شود، در اقتصاد محلی نیروی غالب است. یک گزارش اخیر ملل متحد، نشان می‌دهد که از سال 2013 تا سال 2014 حاصل تریاک افغانستان 17 درصد رشد داشته و این رشد، تاکنون بالاترین حاصل  ثبت شده است. در سال قبل، از 2012 تا 2013، این کشور شاهد 36 درصد افزایش در تولید تریاک بود که ارزش آن بالاتر از 3 میلیارد دالر برآورد می‌گردید.

گریچین پیتر، در تحقیق انستیتوت صلح ایالات متحده در سال 2009، چنین استدلال می‌کند:«برای بسیاری از مردم روستانشین افغانستان،‌ جرایم و بی‌ثباتی اقتصادی،‌ بزرگترین تهدید پنداشته می‌شود، نه شورش به نفس خود.» او این‌گونه ادامه می‌دهد:«بیشتر از 80 درصد کسانی که در این پروژه  سروی (survey) شدند، باور دارند که فرماندهان طالبان در جنوب، اکنون برای منافع خود می‌جنگند، نه مذهب یا ایدیولوژی.» شش سال بعد از این مطالعه، به نظر می‌رسد که این نگاه همواره بیشتر از پیش رشد کرده است.

مقاومت در برابر اقتصاد تریاک به شکل مرگ‌باری خطرناک است. یک گزارش طلوع نیوز به تاریخ 13 نومبر سال 2014 می‌گوید که یک کارمند گمرک در میدان هوایی کابل به دلیل گزارش دادن قاچاق‌چیان مواد مخدر،  اختطاف و گردن بریده شده  و بعد سر این کارمند زن، به خانواده اش فرستاده شده بود.  در مناطق روستا و ولایات دوردست، مجازات برهم زدن تجارت مواد مخدر نسبت به پایتخت، خیلی خطرناک‌تر و عمیق‌تر است.  سهم گرفتن در اقتصاد تریاک یا رضایت نشان دادن به جریان آن، جواب واقع‌بینانه به دهقان‌های مناطق زیر کنترل طالبان است، در حالیکه، برهم زدن تولید تریاک، دست‌کم در مراحل اولی، سبب قدرت‌مندتر شدن طالبان می‌گردد.

وقتی که از یک جنرال دولت افغانستان درباره‌ی آینده‌ی پیوستن طالبان محلی به دولت افغانستان پرسیده شد، او در پاسخ گفت:«طالبان بالارتبه، ده برابر من پول به دست می‌آورند.» او توضیح داد که تا زمانی که طالب بودن اینقدر سودآور باشد، پیوستن به حکومت بی‌معناست.

«فرماندهان طالبان، از قاچاق‌بران مواد مخدر  در بدل هر موتری که از منطقه‌ی زیر کنترل آنها عبور می‌دهند، صدهزار روپیه‌ی پاکستانی (981 دالر) می‌گیرند. پس چرا آنان به حکومت بپیوندند؟ آنان شاه مناطق خود هستند.»

یک افسر بالارتبه‌ی استخبارات افغانستان در ولایت هلمند گفت:«به سه دلیل جنگ در هلمند، هرگز پایان نخواهد یافت»: قاچاق مواد مخدر، استخراج غیرقانونی معادن، و مالیات بندی. طالبان برای دهقانان مواد مخدر، صاحبان کارخانه‌های هیروئین، قاچاق‌بران و انواع کارهای غیرقانونی مکان امن فراهم می‌کنند و تعدادی زیادی را به خاطر به دست آوردن منافع مالی بیرون از حکومت، گردهم می‌آورند.

جمع‌آوری مالیات از مردم محل

اسلام تأکید خاصی بر نقش وجوه خیریه (زکات و عشر) دارد و طالبان از آن، به مثابه منبع مهم درآمد خود استفاده می‌کنند. با آنکه در اسلام این مالیات برای کمک به فقیران منظور شده است، بعضی از علمای اسلامی مصرف آن را برای جهاد نیز توجیه می‌کنند.

مصاحبه‌شوندگان تأیید کردند که طالبان از هردوی این نوع مالیات به شکل گسترده‌ای استفاده می‌کنند. ما دریافتیم که بعضی از روستانشینان از اینکه این مالیات‌ها ناکامی حکومت را ثابت می‌کرد، خشم‌گین بودند، اما برای بعضی دیگر، به معنای تقویه‌ی صلاحیت سیاسی و مذهبی طالبان بود. ابهام بین «مالیات اسلامی» و «پول حفاظت» یا «اخاذی/باج‌گیری» به نفع طالبان تمام می‌شود. پاسخ‌دهندگان گفتند که پرداخت مالیات‌ها، از حمله بر تجارت‌ها و یا دیگر پروژه‌های سودآور از سوی «جنایت‌کاران، طالبان، یا حکومت» جلوگیری می‌کند. برنامه‌های حکومتی یا پروژه‌های توسعه‌ای بین‌المللی به طور خاص به خاطر گرفتن مالیات هدف قرار می‌گیرند. در عین زمان، پیش از آغاز عملیات‌ها، ناگهان مالیات‌های خاصی بر مردم محل وضع می‌گردند.

چندین تن از کسانی که ما با آنها صحبت کردیم، دلیل پیوستن شان به شورشیان را «طالبان خودی شدن» توصیف کردند، تا از اعمال خواست‌‌های «طالبان بیرونی» بر خود جلوگیری کنند. کوچی امین (نام مستعار) که فرزند یک بزرگ قبیله‌ است و خودش نیز، بزرگ قبیله‌اش است، گفت که او از مردان قبیله‌اش خواست که برای حفظ اجتماع شان از طالبان خیلی تندرو که مالیات‌های اضافی وضع می‌کنند و می‌خواهند اصول مذهبی و فرهنگی خود را بر آنان تحمیل کنند، به طالبان بپیوندند. او گفت:«ما جنگجویان ایدیولوژیک نیستیم. من گروهی از جوانان دهکده ام را مسلح ساختم تا در صفوف طالبان خدمت کنند. ما به این دلیل در فعالیت‌های طالبان سهم می‌گیریم که از حضور دایمی طالبان بیرونی در روستای خود جلوگیری کنیم. بسیاری از طالبان وحشی وبی‌رحم هستند و حضور آنان می‌تواند سبب آسیب‌ها و خسارات سنگینی شوند- هم ‌آسیب‌های مالی و هم درگیری و منازعه.»

اما کوچی گفت که او با کمک در تشکیل یک واحد پولیس محلی در منطقه‌اش از حکومت نیز حمایت می‌کند. او گفت که به دلیل ارتباطش با هر دو طرف، اگر از یکی طرف‌ها مردان روستای او را دست‌گیر کنند، می‌تواند آنان را آزاد سازد. بدون داشتن نقش رسمی در میان طالبان یا در حکومت، او به حیث یک بزرگ قبیله خود را بالاتر از وابستگی به طالبان یا حکومت می‌داند. مسئولیت او به حیث یک بزرگ قبیله آن است که به نمایندگی از قبیله‌اش به سود و رفاه آنان کار کند. در شرایط نامطمئن، که نه شورشیان و نه حکومت هیچ اعتبار اخلاقی ندارند، جوامع روستایی برای امنیت و معیشت خود، روابط خود را با تمام تقسیم‌بندی‌های گروهی افزایش می‌دهند.

اقتصاد شورش در «دهه‌ی تحول»

مواد مخدر و جمع‌آوری زکات و عشر، منبع سنتی درآمد طالبان هستند، اما افزایش منابع تمویل بین‌المللی به خاطر قراردادهای تدارکات نیروهای ناتو پروژه‌های توسعه‌ای، منبع تازه‌ای ایجاد کردند که هم‌زمان با افزایش تلاش‌های بین‌المللی رشد کرد. این منابع از سال 2009 به بعد،‌ خیلی خوب مستندسازی شده‌اند، اما برای جلوگیری از آن گام‌های اندکی برداشته شده اند. در عین زمان، طالبان صورت‌‌حساب‌های (Bill) برق در مناطق زیر کنترل شان را نیز جمع‌آوری می‌کنند. آنتن‌های تلفن بدون دادن پول به شورشیان، نصب شده نمی‌توانند. نگهبابان برج‌های مراقبت از سوی طالبان معرفی می‌شوند و با ساخت و جاسازی مواد منفجره آشنایی دارند. افغانستان از مواد معدنی غنی‌است که ارزش آن سه تریلیون دالر تخمین شده است و شورشیان در صدد کنترل مناطقی‌اند که می‌توان از منابع معدنی آن استفاده کرد.

یکی از فرمانده طالبان به نام رحمان که در ماه جنوری 2014 با 15 جنگجویش به دولت پیوست، در جریان مصاحبه‌اش، گفت:«در تمام جریان 4 سال جنگ، ما از هیچ کشور دیگر خواستار پول نشدیم. هر افغانی‌ای که مصرف می‌شد از سوی روستاییان، شرکت‌های امنیتی بزرگ و مقام‌های امنیتی به ما داده می‌شد تا بر آن‌ها حمله نکنیم.» یک فرمانده دیگر طالبان در ولایت هرات گفت که هر پروژه‌ی برنامه‌ی هم‌بستگی ملی که در ولسوالی زیر کنترل او تطبیق شده، ده درصد پول آن به یک فرمانده طالبان داده شده است. پس از آنکه 106 میلیارد دالر امریکایی برای بازسازی افغانستان به مصرف رسیده است، باید از خود پرسید که چه مقداری از این پول به جیب شورشیان ریخته است و با گام گذاشتن این کشور به دهه‌ی تحول، این پول‌ها چه تأثیری بر توسعه‌ی این کشور خواهند گذاشت.

اکثر جنگجویان سلسله‌ مراتب نظام طالبان، در دنیایی زندگی می‌کنند که از دنیای مهاجمان انتحاری یا از دنیای خلوت رهبری ارشد آن، خیلی فاصله دارد. طالبان جهادی دهه‌ی 1990 که در برابر سوءاستفاده‌های جنگ‌سالاران ایستادند، اکثرشان یا مرده‌اند یا در خفا زندگی می‌کنند. اما این جنبش توسط فعالیت‌های جنایت‌کارانه و بدرفتاری‌های که برای از بین بردن آن به میان آمده بود، زنده نگهداشته شده است. طالبان امروز، نسل جدیدی هستند که در سراسر کشور پراگنده‌اند و طمعه‌قراردادن مردم محل و بااستفاده از نام ترسناک این سازمان، دنبال منافع کوته‌بینانه‌ی خود می‌گردند.

تلاش‌های صلح باید از سطح رهبری آغاز گردد، اما مشکل پیچیده‌تر در برابر صلح پایدار لجام زدن به فعالیت‌های اقتصادی غیرقانونی ناشی از شورش‌گری است. یک روند پایدار صلح باید متوجه خالیگاه میان رهبری طالبان و پیاده‌سربازان طالبان باشد، شبکه‌های جنایت‌کاران را که این جنبش را زنده نگهداشته در نظر گیرد، و به روستانشیانی که بین بازیگران قدرت‌مند گیرمانده‌اند، توجه کند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *