ملیشه‌ها ترس می‌آفرینند

نیویورک تایمز

برگردان: جواد زاولستانی

رهبران ملیشه‌های محلی که توسط ایالات متحده برای جنگ با طالبان تقویت شدند، اکنون، در روستاهای افغانستان ترس می‌آفرینند.

رحیم الله در گذشته دهقان بود و به گفته‌ی خودش «یک فرد معمولی که زندگی معمولی داشت.» سپس او در سال گذشته گروه شبه‌نظامی خودش را تشکیل داد و استراتژی خروج امریکا از افغانستان بود که وضع او را تغییر داد و رحیم‌الله دهقان را بالا برد.

رحیم الله 56 ساله،  با 20 مرد وفادار به خود، به زودی از میان نیروهای ویژه‌ی امریکایی برای خود پشتیبان و ولی‌نعمت پیدا کرد. او هر چیزی را که رحیم الله به آن نیاز داشت تهیه می‌کرد: تفنگ، مهمات، پول نقد، کیسه‌های پر از شن برای ساختن یک پوسته‌ی محافظتی در روستای دورافتاده‌ی آغو جان در ولایت غزنی.

سپس نیروهای امریکایی بیرون شدند و رحیم الله را به عنوان مرد قدرت‌مند محل  و یگانه مدافع دهکده‌اش در برابر هجوم طالبان، سر جای خود گذاشتند.

یکی از باشندگان به نام عبدالاحد، گفت:«ما از ترس می‌لرزیم» و سپس توضیح داد که او و همسایگان آنقدر که از رحیم الله و افراد مسلح او می‌ترسند، از طالبان نمی‌ترسند. رحیم الله و افرادش اکنون، به اختطاف و باج‌گیری روی‌ آورده‌اند.

عبدالاحد در یک مصاحبه‌ی تلفنی گفت که او در ماه جنوری به چنگ آنها افتاد. ملیشه‌ها او را به زور به داخل پوسته‌ی امنیتی شان بردند و آنقدر لت‌وکوب کردند که همسایه‌ها مجبور شدند او را با کراچی دستی به خانه‌اش ببرند.

افرادی مانند رحیم الله در سراسر افغانستان پراگنده‌اند، مناطقی زیر کنترل شان اند و بر روستاها حکم‌ می‌رانند. آنان بخش قابل توجه میراث حضور ایالات متحده هستند. این افراد بر اساس یک استراتژی ضد شورش و عملیات‌های ویژه بر سر قدرت آمدند. ملیشه‌های ضد طالبان در مناطق بیرون از کنترل اردوی افغانستان، در قالب این استراتژی بسیج گردیدند.

از همان آغاز، بعضی مقام‌های دولت افغانستان، به شمول حامد کرزی، رییس جمهور در آن زمان، بر تشکیل ملیشه‌های که مستقیما به حکومت افغانستان پاسخگو نیستند، اعتراض کردند. آنان ملیشه‌ها را به مثابه نیروهای بی‌ثبات‌کننده می‌دیدند که قدرت دولت را تضعیف می‌کنند و در رقابت با برنامه‌ی ساختن یک ارتش و پولیس بزرگ و مسلکی قرار دارد.

اکنون بسیاری از آن نگرانی‌ها تبدیل به واقعیت زندگی روزمره در روستاهای افغانستان شده‌اند.

عبدالاحد، 36 ساله، در رابطه به ملیشه‌های زیر کنترل رحیم الله گفت:«از برای خدا، این افراد را از ما دور سازید. ما نمی‌توانیم در برابر قساوت‌های آنان تاب بیاوریم.»

در حدود 50 مایل به طرف شمال شرق روستای عبدالاحد، دیگر جنگجویان ضد طالبان، در ماه جنوری یک پسر 13 یا 14 ساله را دست‌گیر کردند و به گفته‌ی پدرش، سپس او را کشتند.

بر اساس یافته‌های یک تحقیق ملل متحد، افراد عضو یک گروه ملیشه‌ای در ولایت کندز، یک پسر 15 ساله را مجبور کردند که به جمع آنان بپیوندد و سپس بر او تجاوز جنسی کردند.

ایالات متحده از همان آغاز حضور در افغانستان، به ملیشه‌ها و جنگ‌سالاران پول نقد می‌داد. برای نگهبانی از پایگاه‌های امریکایی‌ها، نیروهای شبه‌نظامی تربیت و ایجاد شدند. سازمان استخبارات امریکا (C.I.A) دست‌کم شش نیروی شبه‌نظامی را آموزش داد و تمویل نمود. نیروهایی مانند نیروی محافظت از خوست و نیروی 0-4 از جمله‌ی این نیروها بودند که برای تعقیب طالبان و القاعده ایجاد شده بودند.

برنامه‌ی پولیس محلی افغانستان که تقریبا 30000 ملیشه را جذب کرده، به صورت اسمی، به حکومت افغانستان پاسخ‌گو است و بزرگترین و مشهورترین نتیجه‌ی استراتژی مبارزه با شورش ایالات متحده است. این ملیشه‌ها که توسط نیروهای ویژه‌ی امریکایی آموزش داده شده‌اند، در بعضی جاها موفق بوده‌اند. اما گزارش‌های متعدد بدرفتاری، راهزنی و سرقت مسلحانه توسط واحدهای این برنامه، اعتبار پولیس محلی را صدمه زده است.

در کنار آن، گروه‌های ملیشه‌ای‌، مانند گروه رحیم الله، وجود دارند که در جریان سال‌ها توسط امریکایی‌ها آموزش دیده‌اند و از سوی آنان حمایت شده‌اند اما نظارت از  فعالیت آنان حتا ضعیف‌تر از دیگر نیروهای بوده است.

در ولایت غزنی، انگیزه برای ساختن گروه‌های ملیشه‌ای زمانی رونق گرفت که در سال 2012 قیام‌های مردمی در مناطقی از آن آغاز شد که قبلا از دست رفته محسوب می‌شدند. پیش از بیرون شدن از ولسوالی‌های ولایت غزنی در سال گذشته، واحدهای عملیات ویژه‌ی ایالات متحده به افرادی پول، مهمات و حتا موترهای زرهی دادند که هیچ ارتباط رسمی با حکومت افغانستان نداشتند یا این ارتباط خیلی ضعیف بود و در اکثر موارد خود آنان، قبلا جزء شورشیان بودند.

عبدالله یکی از آنان است که تا کنون، سربازان نیروهای ویژه‌ی ایالات متحده را «برادرانم» می‌گوید و آرزو می‌کند که ای کاش آنان این کشور را در سال گذشته ترک نمی‌کردند. گفت:« آنان هر چه از من می‌خواستند، من حاضر بودم برای شان انجام دهم. اگر آنان بگویند که کسی را بکشم، من خواهم کشت.»

او گفت که امریکایی‌ها یک‌بار در کنار او در ولسوالی اندر ولایت غزنی جنگیدند، گذشته از قدرت شلیک و حمایت هوایی، دسپلین و نظم آنان بسیار قوی بود.

عبدالله درباره‌ی نومیدی و قساوت در حال افزایش نبردی، صحبت کرد که او و 150 تن از افرادش اکنون تقریبا به تنهایی در برابر طالبان می‌جنگند. عبدالله گفت که 11 تن از افرادش در روزهای پایانی ماه جنوری توسط یک نفوذی طالبان کشته شدند. او خود را به آنان سرباز تازه استخدام شده معرفی کرده بود. سپس طالبان به طور هماهنگ شده بر قرارگاه امنیتی افراد او حمله کردند.

عبدالله در جریان یک مصاحبه در ماه گذشته در کابل گفت:«در این حمله، طالبان ضربه‌ی سختی بر من وارد کردند.» او برای تداوی زخم گلوله که در جریان آن حمله بر او اصابت کرده بود و جلب حمایت ریاست امنیت ملی افغانستان به کابل آمده بود.

گروه‌های حقوق بشری عبدالله را یکی از بدنام‌ترین فرماندهان ملیشه‌ای می‌دانند. دیده‌بان حقوق بشر و بخش حقوق بشر ملل متحد، از کارکردهای ملیشه‌‌های عبدالله انتقاد و آنان را متهم به کشتارهای بدون محاکمه‌ی رسمی کرده‌اند.

خیال محمد در یک مصاحبه گفت که در یک مورد در ماه جنوری،‌ یکی از فرماندهان زیر دست عبدالله، پسر 13 یا 14 ساله‌ی او را بعد از بازجویی درباره‌ی بمب‌گذاری در کنار جاده، به قتل رساندند.

خیال محمد گفت:«پس از آنکه پسرم را کشتند، آنها گفتند که او در بمب‌گذاری در کنار جاده دست داشت و با جنگجویان طالبان همکاری می‌کرد.» اما او گفت که پسرش هیچ رابطه‌ای با طالبان نداشت.

عبدالله با اصرار گفت که او غیرنظامیان را نکشته است. او گفت که طالبان مسئول افزایش قساوت‌ها و بی‌رحمی‌هاست نه او.

عبدالله می‌گوید که او درس‌های امریکایی‌ها را درباره‌ی قوانین جنگ و حقوق بشر هنوز به یاد دارد، اما به نظر می‌رسد که این ملاحظات خیلی کم در نظر گرفته می‌شود. او بی‌احترامی به اجساد دشمنانش را می‌پذیرد.

او گفت:«بله، اجساد کشته‌شدگان را روی زمین می‌گذاریم. ما اجساد بی‌روح آنان را با موتر کش می‌کنیم.»

آخرین باری که او نیروهای ویژه‌ی امریکایی را دید، در حدود پنج ماه پیش بود. عبدالله به یاد دارد که هنگام جدا شدن، آنان به او گفتند:«<تو با ما عالی کار کردی. اگر ما بخواهیم که در افغانستان بمانیم و بخواهیم کاری را به انجام برسانیم، به افرادی مانند شما نیاز داریم.>»

مقام‌های ولایت غزنی می‌گویند که پس از ترک امریکایی‌ها، این ملیشه‌ها هم به خاطر پر کردن شکم خود و هم به این دلیل که دیگر کسی نیست که جلو آنان را بگیرد،  بیشتر از پیش، یغماگر شده‌اند.

خیال محمد حسینی، یکی از بزرگان قبیله در غزنی، گفت:«طغیان‌کننده‌ها مانند گردبادی در شکم شماست. آنان همه چیز را می‌بلعند.»

در گوشه ی دیگر غزنی، رحیم الله پس از آن در سال گذشته رهبری یک گروه ملیشه‌ای محلی را به دست گرفت و با 20 تن کارش را آغاز کرد که پس از اختطاف و کشته‌شدن پسرش به دست طالبان به او پیوستند.

در جریان مصاحبه او با افتخار گفت که در هشت ماه نخست قدرت گرفتن او، یک مکتب باز و کار ساختن یک سرک در آغو جان-روستای که در آن 1500 خانواده زندگی می‌کنند- آغاز گردید.

زمانی که درباره‌ی برخورد ملیشه‌های او با مردم پرسیده شد، او به اخراج چندین تن از افرادش که با روستاییان بدرفتاری کرده بودند، اعتراف کرد. رحیم الله گفت:«من به آنها چندین بار هوشدار دادم که دزدی نکنند و مردم را آزار ندهند.» اما او در جریان مصاحبه گفت که بسیاری از اتهام‌ها علیه او توطئه برای طرفداری از طالبان است.»

او گفت که هم ریاست امنیت ملی افغانستان و هم مردم آغو جان از او پشتیبانی می‌کنند.

اما بزرگان آغو جان، چندین بار به مرکز ولسوالی و مرکز ولایت برای شکایت از بدرفتاری‌های افراد او سفر کرده بودند.

در ماه جنوری، زمانی که یک بمب کارگذاری‌شده در کنار جاده رحیم‌الله را زخمی کرد. اقدام تلافی‌جویانه‌ی او سریع و ناگهانی بود. ملیشه‌ها بیشتر از ده نفر را دست‌گیر کردند و آنان را به قرارگاهی که با کمک امریکایی‌ها ساخته شده، آوردند.

عبدالاحد یکی از کسانی بود که توسط آنان گرفتار شده بود. او اصرار داشت که خودش و دیگر افراد هیچ گناهی در بمب‌گذاری در کنار جاده نقش نداشتند. محمد هاشم، رییس پولیس ولسوالی، بی‌گناهی آنان را تأیید کرد و گفت که افراد توقیف شده گارگران روزمزدی و دهقانان بودند.

در قرارگاه امنیتی، این افراد توسط زنجیرهای موترسایکل، شلاق زده شده بودند.

عبدالاحمد گفته‌های افراد رحیم الله را چنین روایت کرد:«آنها از هر یک ما خواستند که پنجاه هزار افغانی یا صد هزار روپیه‌ی پاکستانی بپردازید. مقدار پول بستگی به این داشت که ما چه کسی هستیم.»

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *