نویسنده: محمد تنها، پژوهشگر دورهی دکترا در دانشگاه لایبنیز هانوور. پیش از این، او رییس تکنولوژی هستهای در کمیسیون عالی انرژی اتمی افغانستان بود.
برگردان: جواد زاولستانی
منبع: THE DIPLOMAT
چرا نیروهای بینالمللی به رهبری ایالات متحده نتوانستند یک افغانستان متکی به خود بسازند؟
به تاریخ 11 سپتامبر 2001، زمانی که دانشجویان دانشگاه کابل از حملهی هواپیماهای ربودهشده توسط القاعده بر مرکز تجارت جهانی و پنتاگون خبر شدند، با شتاب خبر را به استادشان رساندند. این استاد امام یک مسجد حکومتی در وزیر اکبرخان کابل بود. برخلاف دوستانش در میان طالبان، این ملا شاگردان را بر سر موضوعات جنجالی مانند منفجر ساختن مجسمههای بودا در بامیان وارد بحث میکرد. اما برخلاف شنیدن این خبرها، ملا همچنان آرام بود؛ مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده باشد.
دوهفته بعد که رییس جمهور ایالات متحده، جُرج دبلیو بوش، «جنگ علیه تروریسم» را اعلام کرد، واکنش ملا تغییر کرد. او از شاگردانش خواست که برای حکومت اسلامی دعا کنند. فقط چند روز بعد، تهاجم نظامیان بینالمللی به رهبری ایالات متحده در افغانستان با بمباران پایگاههای القاعده و قرارگاههای نظامی طالبان در سراسر کشو آغاز شد.
به هر حال، مردم افغانستان از حملهی ایالات متحد خرسند نبودند، شمار زیادی به خاطر ترس از بمباران شدن شهرها را ترک کرده به روستاها گریختند. اما آنان خوشبین و امیدوار بودند، به ویژه نسل جوانتر که دردها و مصیبتهای سالهای جنگ داخلی و زندگی در سایهی طالبان را تجربه کرده بودند. اما تقریبا 14 سال پس از آن روز، کیفیت زندگی خیلی کم بهبود یافته به ویژه اگر آن را با میزان سرمایهگذاری پولی و نظامی ایالات متحده مقایسه کنیم. چرا میلیاردها دالر کمک، نتوانسته راه را برای ساختن یک افغانستان متکی به خود هموار سازد؟
پس از سرنگونی حکومت طالبان، پروژههای خیلی بزرگ ساختمانی، مانند ساختن جادهی کابل-قندهار، نوسازی ساختمانهای دولتی وساختن مجدد قرارگاهها و دفاتر پولیس و ارتش به کار عادی تبدیل شد. در واقع، در سراسیمگی فعالیتها شکل بر محتوا و مؤثریت ترجیح داده شد و به این دلیل هیچ چیز به دست نیامد. بخش عمدهی میلیاردها دالری را که برای بازسازی افغانستان سرازیر شد، نظامیان، شرکتهای خصوصی و قراردادکنندهها به مصرف رساندند. سربازان خارجی تقریبا در مرکز توجه برای هر دالری که کمک میشد قرار داشتند.
ایالات متحده بدون در نظرداشت کیفیت و مؤثریت، تلاش کرد که تمام پروژهها را به سرعت نور تکمیل کند. ائتلاف ناتو «کارشناسان» را از سراسر جهان برای مشورهدهی در رابطه به پروژهها استخدام کرد. اکثر آنان از میان مدیران متوسط و بیکار انتخاب شده بودند. تنها تخصص آنان توانایی صحبت به زبان انگلیسی بود. به خاطر همنواکردن مالیهدهندگان با این کارزار، ائتلاف ناتو بر پروژههای سطحی سرمایهگذاری کردند که با واقعیتهای افغانستان پس از جنگ هیچ ارتباطی نداشتند. ایالات متحده به شکل افراطی برای ملاقاتها و نشستها، بوتلهای آب معدنی و سفرهای تنآسایی برای مقامهای سطح متوسط افغانستان مصرف کرد. آنان با این پولهای کمک بینالمللی محفلهای شبانه میگرفتند، مست میکردند و بعضی با این پولها قمار میزدند. هیچکس هیچگاهی از قراردادکنندهها، قراردادکنندههای فرعی (دومی) و مقامهای حکومتی دربارهی این پولها چیزی نپرسید.
شهروندان نسبتاً خوب تحصیلکردهی افغانستان فساد فراگیر را نکوهش کردهاند و شمار زیادی کارهای حکومتیشان را ترک کرده و به جای آن با ملل متحد و سازمانهای غیردولتی نوپا کار کردند. این باعث شده است که مقامهای کمسواد و فاسد موقعیتشان را در حکومت مستحکمتر سازند. بر علاوه، ملل متحد به رشد مراکز تحقیقاتی و برقراری ارتباط قوی بین دانشگاهها و نهادهای تحقیقاتی افغانستان و دانشگاهها و نهادهای تحقیقاتی غرب هیچ توجهی نکرد. به جای آن پولهای هنگفت برای سفرها و خریداری تجهیزات غیرضروری مصرف کرد. با وجود همکاریها، فقط چند برنامهی بورس تحصیلی اند که فرصت ادامهی تحصیلات عالی را در غرب برای جوانان افغانستان فراهم میکنند.
میزان این ناکامی خیلی عظیم است؛ بزرگتر از آن که بتوان در یک مقاله به آن پرداخت. امیدوارم که حکومت جدید افغانستان و جامعهی بینالمللی از اشتباهاتشان پند بگیرند و خطوط روشن را برای همکاری مؤثر ترسیم کنند. این کار خدمتی خواهد بود به مالیهدهندگان خارجی که میلیاردها دالر را برای بازسازی افغانستان کمک کردهاند.