نویسنده: داکتر سبهاش کاپیلا
برگردان: جواد زاولستانی
منبع: Eurasia review
افغانستان در سال 2015 پیچیدگی استراتژیکیای تجربه را میکند که هند نه از نگاه سیاسی، نه از نگاه استراتژیکی و نه از نگاه نظامی مجهز و آمادهی رقابت با منافع روسیه-چین-پاکستان نیست. منافع این کشورها در افغانستان با وجود تناقضهای ذاتی و روبرو شدنِ در حال گسترش افغانستان با گروه دولت اسلامی، به شکل فزایندهای از نگاه استراتژیکی یکسان شدهاند.
در کنار پیوندهای تاریخی همگرایی افغانستان و هند در رابطه به بلندپروازیهای نگرانکنندهی پاکستان برای داشتن کنترل سیاسی و نظامی بر افغانستان، مسلم است که در یک افغانستان باثبات و امن، هند منافع امنیت ملی بزرگ و مشروع دارد. اما با به قدرت رسیدن غنی در کابل، تصویر افغانستان برای هند در سال 2015 به شکل عجیبی تغییر کردهاست.
در نخستین اقداماتش پس از رسیدن به ریاست جمهوری، غنی هند را از محاسبههای امنیتی افغانستان کنار زد و به جای آن اوضاع را به نفع پاکستان و چین تغییر داد. خواهش زبونانهی او از رییس ارتش پاکستان در جریان دیدارش از اسلام آباد، در خور شأن رییس دولت افغانستان نبود. به دنبال آن، او قرارداد خرید اسلحه با هند را لغو کرد و افسران ارتش ملی افغانستان را برای سپری کردن دورهی آموزش شان به پاکستان فرستاد. او به این اقدامات بسنده نکرد و اعلام کرد که استخبارات افغانستان باید با استخبارات پاکستان، آیاسآی، همکاری کند.
اکنون باید واضح شود که تا آنجایی که به هند ربط میگیرد، در کابل باد به کدام سو میوزد؟ آیا تأسیسات دپلوماتیک و نهادهای استخباراتی هند آماده بودند که با چنین سرانجامی در افغانستان مواجه شوند؟ یا سیاستگذاری هند در قبال افغانستان قربانی انتقال قدرت در دهلی شد؟
واقعیت عریان اما این است که هند در سال 2015 از نگاه فرمولبندیها و تعیین گزینههای سیاستگذاری، برای افغانستانی که پس از 14 سال حضور امریکاییها با خلای قریبالوقوع استراتژیک روبرو بود، آماده نبود. پس از 14 سال حضور امریکاییها در افغانستان، دستآوردها هنوز هم شکنندهاند و آینده نامعلوم است.
هند از نگاه سیاسی، استراتژیکی و نظامی آماده نیست تا آنچه را که قرار است در افغانستان اتفاق بیفتد مانند گذشته به نفعش تغییر دهد. به بیان سادهتر، در سال 2015 مانور پاکستان قویتر از هند بوده است. هند با ترغیب چین و سپس چین با ترغیب روسیه، تصمیم گرفتهاند که خلای استراتژیک پس از خروج ایالات متحده را در افغانستان پر کنند. ایالت متحده تمایل زیادی ندارد که برای مدت زیاد، باری را که از ناحیهی افغانستان بر شانهاش گذاشته میشود، حمل کند. در واقع، حلقههای استراتژیک امریکا مدتی به این نظر بودند که برای آوردن ثبات به افغانستان، چین باید در این کشور دخیل شود. به جز از استفادهی نیابتی از نظامیان پاکستان، تا هنوز روشن نیست که چین برای آوردن ثبات به افغانستان چه اهرمهایی دارد. آیا میتوانیم تصور کنیم که ارتش چین مستقیما در افغانستان دخالت کند؟
پاسخ این پرسشها باید نهادهای سیاستگذاری هند را وادار به تغییر موضع شان نسبت به چین، روسیه و ایالات متحده سازد. برای پاکستان که محور اصلی این پیچیدگی استراتژیکی در افغانستان است، نیاز به سیاستگذاری جداگانه است. پالیسی هند در شبهقارهی هند باید متمرکز بر به حاشیهراندن پاکستان در سیاستهای منطقهای باشد.
از نگاه استراتژیک، به جز دخیل کردن ایران برای طرح سیاست همنوا برای دفع پاکستان از افغانستان، هند گزینهی استراتژیک دیگر ندارد. حکومت حزب کانگرس هند، زیر فشارهای ایالات متحده در رابطه به مسئلهی هستهای ایران، علیه این کشور رای داد و اینگونه ایران را از خود رنجاند. برعلاوهی آن، با توجه به روابط نزدیک ایران با روسیه و چین، به دلیل الزامات جغرافیایی-سیاسی، احتمال اینکه ایران بر خلاف منافع جدید روسیه-چین گام بردارد، از نظر دور است.
به دلیل دوری جغرافیایی هند از افغانستان و ایجاد نکردن ظرفیتهای قابل توجه دخالت نظامی در منطقه، هند از نگاه نظامی نمیتواند در افغانستان مداخله کند. اگر حکومت پیشین هند در ملل متحد خلاف ایران رای نمیداد و زمینههای همکاری را در افغانستان تضعیف نمیکرد، در صورت بستن همکاری استراتژیک هند-ایران، این گزینه میتوانست جدی و ممکن باشد.
پیچیدگی تازهای که در افغانستان به میان آمده، رقابت خشونتبار طالبان با گروه تروریستی دولت اسلامی (داعش) است. طالبان کاملا از طرف آیاسآی حمایت میشوند و سربازگیری گروه تروریستی دولت اسلامی نیز در این کشور در حال افزایش است. گروه تروریستی دولت اسلامی این ظرفیت را دارد که اسلامگرایان جهادی را به نیروی قوی تبدیل کند و در محدودهی داخلی آن، تهدید جدی را برای افغانستان به میان آورد. تهدید گروه دولت اسلامی تا حدیست که طالبان اعلام کرده است که داعش نباید در افغانستان دخالت کند و بگذارد جهاد اسلامگرایان این کشور توسط طالبان رهبری گردد.
اگر گروه دولت اسلامی با جذب گروههای اسلامگرا بتواند طالبان را در امور داخلی افغانستان تحت الشعاع خود قرار دهد، سناریوی جالبی ایجاد خواهد شد. نباید فراموش کنیم که گزارشهای قوی وجود دارد که گروه دولت اسلامی در خاور میانه توسط عربستان سعودی و ترکیه حمایت میشود. تا آنجایی که به طالبان ربط میگیرد، واقعیت این است که این گروه آلهی دست پاکستان است و پیش از 2001، تنها چین و امارات متحدهی عربی با این گروه تماسهای رسمی داشت. اکنون نیز گفته میتوانیم که چین این گروه را زیر نظر دارد و گفتوگوهای آنان را با مقامها و گروههای سیاسی افغانستان زمینهسازی میکند.
این نکته نباید ناگفته بماند که چین و روسیه، در آیندهی درازمدت افغانستان، چیزهای زیادی برای باختن ندارند؛ آنان تا آن حد در این کشور سرمایهگذاری خواهند کرد که ریختوپاشهای گروههای تروریست جهادی را از نزدیک شدن به حوالی روسیه و ایالت سینکیانگ چین دور نگهدارند. نمیتوان انتظار داشت که آنان به خاطر این اهداف کوچک و محدود، به مثابه تعیینکنندهی آیندهی درازمدت افغانستان ظاهر شوند.
بنابراین، افغانستان در سال 2015 ابهام و پیچیدگیای استراتژیک را در پیشرو دارد که با وجود اتحاد سه گانهی روسیه-چین-پاکستان برای پر کردن خلای استراتژیک در افغانستان، امنیت و ثبات در افق آن ناپیداست.
افغانستان مشهور به «گورستان امپراتوری» هاست. نخست روسیه و سپس امریکا، در این کشور با چنین سرنوشت مواجه شدند. حالا بگذاریم که چین نیز با همین سرنوشت مواجه شود. چرا هند خود را به خطر اندازد؟ رویدادهای آینده خود بخود طوری خود را آشکار خواهند کرد که ایالات متحده بدون در نظرداشت چین-روسیه-پاکستان، تلاش خواهد کرد که هند را قناعت دهد تا با این کشور برای آوردن امنیت و ثبات در افغانستان همگام شود. در دورهی پیشرو که هند در افغانستان نقش جدی نخواهد داشت، سیاستگذاریهای این کشور در قبال افغانستان باید به صورت جدی بررسی و بازبینی گردد و مطالعه شود که در کجا از چه گزینههایی باید استفاده شود.
هند باید به صورت جدی فکر کند که در سیاستگذاریهایش در رابطه به افغانستان در آینده، دپلوماسی «قدرت نرم» چندان جایگاهی نخواهد داشت. برای نیرومند کردن پالیسیهای هند در قبال افغانستان، کمی «قدرت سخت» نیز نیاز خواهد بود.
سرانجام اینکه، ارزیابی اصلی این است که هند خود را از پیچیدگیهای استراتژیک افغانستان در سال 2015 دور نگهدارد و بگذارد که روسیه یک بار دیگر و چین برای نخستینبار، اقبال شان را برای بازکردن این پیچیدگیها بیازمایند. برعلاوه، هند به هیچ ابتکار منطقهای دربارهی افغانستان که توسط روسیه و چین تمویل و حمایت شود، نباید بپیوندد. چون پیوستن هند، سبب احترام و اعتبار بیشتر به آنان خواهد شد.