نویسندگان: رافاییلو پانتوچی و کین لیو
ترجمه: جواد زاولستانی
تأیید مرگ ملا عمر همه را در افغانستان گیج کرده. پیش از آن نیز، وضعیت در افغانستان پیچیده بود. روابط بیثبات افغانستان و پاکستان نزدیک است قطع شود و به نظر میرسد که تنها نقطهی روشن که سبب افزایش پشتیبانی منطقهای شدهبود، به عقب رانده شدهاست. به صورت خاص، لازم است که بیجینگ در افغانستان نقش رهبریکنندهی قویتر بازی کند.
اشرف غنی رییس جمهور افغانستان با امیدواریهای زیاد در نشست سازمان همکاریهای شانگهای (SCO) در شهر یوفا اشتراک کرد. او امیدوار بود حمایت قدرتهای منطقهای را برای حل بحران کشورش و مبارزه علیه نفوذ در حال افزایش دولت اسلامی (داعش) جلب کند. انتظار میرود که در این رابطه سازمان همکاریهای شانگهای به مثابه یک سازمان نویدبخش ظاهر شود. این سازمان که اکنون هند و پاکستان را نیز در بر گرفته، تبدیل به سازمان چندینجانبهای شدهاست که میتواند تقریبا تمام عناصر منطقهای لازم را برای پیدا کردن راه حل مشکلات افغانستان کنار هم بیاورد. ترکیب و تشکیلات امنیتی این سازمان نیز طوریست که برای پاسخ منطقهای به تهدیدهای همیشگی امنیتی افغانستان پیشاپیش دارای ساختارهای منطقهای ست. اما این سازمان تا کنون عملا در افغانستان هیچ کاری نتوانستهاست. واقعیت این است که عامل اصلی تغییر توجه منطقهای به سوی افغانستان از بیجینگ سرچشمه میگیرد.
با نگاه خاص به پیشینهی سازمان همکاریهای شانگهای تحت رهبری چین، افغانستان همواره در مرکز توجه قرار داشتهاست. گروه تماس سازمان همکاریهای شانگهای-افغانستان زیر نظارت چین در سال 2006 به وجود آمد. ریاست این سازمان در این سال به عهدهی چین بود. شش سال بعد، در نشست تابستانی سازمان همکاریهای شانگهای در بیجینگ بود که با حضور افغانستان به حیث <ناظر> در این سازمان رسما موافقت گردید. اما این تغییر جهتها تا کنون سبب هیچ کاری نشده و تا کنون هر اقدامی را که از سوی سازمان همکاریهای شانگهای در رابطه به افغانستان دیدهایم، دوجانبه بودهاست.
این شامل چین نیز میگردد که اقداماتش را در افغانستان در قالبهای چندجانبه تعقیب میکند (مانند میزبانی گفتوگوهای سه جانبه با مقامهای دولت افغانستان و پاکستان) و توجه زیادی را به تلاشهای دوجانبه معطوف میسازد. اما این تلاشها تا حالا قطعی و جدی نبودهاند و چین تا کنون در افغانستان نقش حاشیهای بازی میکند. حتا در گفتوگوهای صلح که چین از آن پشتیبانی میکند ( با آنکه نقش این کشور پس از مرگ ملا عمر نامعلوم است)، به نظر میرسد که چین یک ناظر باقی مانده و یک بازیگر تعیینکننده نیست.
کلید تقویت چین به مثابه نیروی مثبت در افغانستان تأکید بر پیشبرد پروژههای اقتصادی و پیداکردن راههایی است که اطمینان دهند گفتوگوهای صلح در افغانستان ره به جایی میبرد. هردوی این کارها دشواراند. اما پیشبرد کار اولی برای حکومت چین خیلی آسانتر است.
در اواخر ماه می، حکومت افغانستان اعلام کرد که غنی با یک شرکت ساختمانی چینی به منظور ساختن جادهی جلال آباد-کابل گفتوگو کردهاست. نخستین نگرانی چین دربارهی این پروژه، تهدیدهای امنیتی بود که چینیها آن را مسئولیت مقامهای دولت افغانستان میدانند. درست است که رفع تهدیدهای امنیتی مسئولیت مقامهای دولت افغانستان است، اما چین با آموزش نیروهای دولت افغانستان میتواند نقش بزرگتری بازی کند. دولت چین میتواند با بالابردن ظرفیتهای نیروهای امنیتی افغانستان و آموزش دادن آنها، پروژههای چین را حفاظت کند. در حال حاضر، چین در عرصهی امنیت افغانستان نقش حاشیهای بازی میکند و فقط چند صد پولیس را در جریان چندین سال آموزش میدهد و برای نیروهای امنیتی افغانستان کمی تجهیزات فراهم میسازد. بدون شک مشکلات تدارکاتی بر سر راه آموزش نیروهای امنیتی افغانستان توسط چین وجود دارد ( برای مثال، مشکل زبانی)، اما چین میتواند پشتیبانی تجهیزاتی و مالی از نیروهای امنیتی افغانستان را سرعت بخشد.
مهمتر از همه، چین ظرفیت آن را دارد که در اقتصاد افغانستان نقش تغییردهندهی بازی را به خود اختصاص دهد. این زمانی به واقعیت خواهد پیوست که بعضی از بزرگترین پروژههای اقتصادی به بار بنشینند. در حال حاضر چین بزرگترین بازیگر با ظرفیتهای تحققنیافته است. در حالیکه شرکت ملی پترولیم چین (China National Petroleum Corporation) در گسترش میدانهای نفت و گاز در شمال افغانستان به موفقیتهایی دست یافتهاست، اما پروژهی مس عینک همچنان دچار مشکل است. در جریان دیدار شی جین پینگ و غنی، بحثهایی انجام شدهبود تا یک کمیتهی حکومتی ایجاد شود تا در پیشرفت این پروژه کمک کند. اما پس از آن گامهای اندکی در این راستا برداشتهشده و روشن نیست که آیا در آیندهی نزدیک اتفاقی میافتد یا نه. این پروژه بسیار پیچیدهاست چون در منطقهای موقعیت دارد که از سرمایهگذاری سود هنگفتی خواهد برد.
در سطح استراتژیکیتر، افغانستان هنوز نمیداند که در برنامهی بزرگ منطقهای شی جین پینگ، کمربند اقتصادی راه ابریشم (SREB)، چه جایگاهی خواهد داشت. بحثهای زیاد با مقامهای دولت افغانستان نشان دادهاند که آنان نمیفهمند که در این برنامهی بزرگ پیوند منطقهای، افغانستان در کجا قرار خواهد گرفت. به نظر میرسد که بحثها دربارهی دخیل ساختن افغانستان بر این نکته متمرکز است که این کشور الحاقیه یا بخشی از دهلیز اقتصادی چین-پاکستان (China-Pakistan Economic Corridor) باشد. این دهلیز در واقع استراتژیایست برای پاکستان تا تبدیل به دهلیزی برای کالاهایی شود که از کاشغر در ایالت سینکیانگ به بندر گوادر در بلوچستان انتقال داده خواهند شد. با نگاه به آسیای میانه، بحثهایی صورت گرفته تا راه ارتباطی سنجیدهشود که از تاجکستان به افغانستان امتداد یابد. اما به نظر نمیرسد که استراتژیسازان و سازندگان چین به آن توجه نشان دهند؛ چون توجه بر گسترش راههای ارتباطی از طریق آسیای میانه به بازارهای روسیه و اروپا متمرکز است. چین باید به افغانستان بگوید که در کجای کمربند اقتصادی راه ابریشم قرار دارد.
چین نشان دادهاست که در آیندهی افغانستان بازیگر عمده خواهد بود و انتظارهایی خلق شدهاند. اکنون وقت آن است که این کشور هم از نگاه سیاسی و هم از نگاه اقتصادی خود را ثابت کند و نقشی را بازی کند که به شکل فزایندهای از آن کشور انتظار میرود. چین شاید تا کنون از داشتن چنان اهداف بلندپروازانه کمرو باشد. اما برای پا پس کشیدن از این اهداف، حالا بسیار دیر شدهاست. چین باید موقعیتش را در افغانستان پیدا کند و با اطمینان به پیش برود.