چرا رأی نمی‌دهم؟

چرا رأی نمی‌دهم؟


این حق من است که بدانم چه خوب، مؤثر و درست است که انجامش دهم و چه اینگونه نیست که به آن متوصل نشوم. واقعیت این است که حتا از نخستین انتخابات ریاست جمهوری پس از سقوط طالبان تا آخرین انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۳، رییس جمهور مستقیماً توسط رأی مردم انتخاب نشده است، بلکه نقش اساسی را تقلبِ تقلب‌کاران، یا هم حاکمان در قدرت و یا کشورهای دخیل در قضیه‌ی افغانستان بازی کرده‌اند. بناً نمی‌خواهم که با رأی من و ملیون‌ها تن دیگر، تقلب‌کاران سرنوشت و آینده‌ی ما را، آن‌هم به گونه‌ی بحرانی و ننگین، تعیین کنند.

شاید پرسشی مطرح شود مبنی بر اینکه چرا در افغانستان به سان کشورهای دیگر با “رأی” مردم نماینده‌ی مجلس و حتا رییس جمهور انتخاب نمی‌شود، بلکه همه‌چیز با تقلب‌کاری دولت، احزاب و حتا خارجی‌ها تعیین می‌شود؟ در پاسخ باید گفت که در کشورهای قدرت‌مند، هم رأی کسانی مؤثر و تعیین‌کننده است که مالکِ “سرمایه” و “قدرت” می‌باشند. چنان‌چه در امریکا بیش از دوصد سال است که تنها دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه که مالکِ بیشترین کمپنی‌های تولید اسلحه، ساختمان، موتر و وسایل الکترونیکی می‌باشد، حاکمیت را یکی پی دیگری در دست دارد. از نمونه‌های آن می‌توان به دونالد ترامپ، رییس جمهوری کنونی امریکا که مالکِ بزرگ‌ترین کمپنی ساختمانی است، مثال زد.

با مرور به سیر تاریخی و بحث‌های فکری-فلسفی پیرامون دموکراسی، فکر کنم نادرست خواهد بود که به مدینه‌ی فاضله‌یی بیاندیشیم که از انسان، فرشته و از جغرافیا، بهشت بسازیم. زیرا “رأی” چیز دیگری است و دموکراسی چیز دیگری و سرانجام بالندگی و رسیدن به آینده‌ی خوب متمایز از این‌ها است. با توجه به این، کشوری مثل ایالات متحده‌ی امریکا و یا هر کشور دیگری که در تلاش رسیدن به آینده‌ی خوب پس از بحران است، تنها “رأی” و “دموکراسی” نیست که آن را به چنین جایگاهی رسانیده است و یا برساند، بلکه مفکوره‌های فراتر از این‌ها در آن‌جا کارساز بوده که در چارچوب آن، “رأی” توانسته است نقشِ سالم‌بودن قوانین و تطبیق آن را جهت‌دهی کند. چنان‌چه در ایالات متحده‌ی امریکا پس از استعمارِ اروپایی که به آن دست یافت، قدرت فکری بود که اکنون او را به الگوی فکری و ایدئولوژی‌یی در جهان مبدل کرده است که اروپا هم به ناچار باید به الگوی آن متوسل شود.

با مرور به سیر تاریخی شکل‌گیری دولت‌ها و قدرت‌ها، فکر کنم در جهان نادر کشورهایی است که با انتخابات به بالندگی، حاکمیت قانون و پایان تبعیض و بی‌عدالتی نایل شده باشد، بلکه اکثر کشورهای قدرت‌مند با بیداری فکری توانسته‌اند، چیزهایی را که حتا دیگران به تجربه نگرفته‌اند، تجربه کنند و یا با چنین رویکردی تغییراتی به وجود آورند که برای جهان و سایر ملت‌ها الگو باشند. بناً در حال حاضر و با این سردرگمی، حداقل می‌توان با رأی‌ندادن به تقلب‌کاران، متعصبان و کشورهایی که اهداف ناجوان‌مردانه پیرامون مردم، سرزمین و ارزش‌های ما دارند، پاسخ دندان‌شکن داد.

من با تجربه‌ی تلخ یک بار رأی‌دادن در نخستین انتخابات ریاست جمهوری پس از سقوط طالبان، به این واقعیت پی بردم که با رأی‌دادن، هیچ تغییری در زندگی ما به وجود نخواهد آمد و از آن زمان تا کنون در پی جبران آن می‌باشم که چرا مسوولیتم را درست به کار نبستم. از اینرو در کشوری که رأی از ما و تعیین سرنوشت از دیگران باشد، چگونه می‌توان پیرامون مسوولیتِ “رأی” بی‌پروایی کنیم. من رأی نمی‌دهم. زیرا نمی‌خواهم رأی خود را به کسانی که در قبال شهروندان و ارزش‌هاشان اهمیتی قایل نیستند، اشتباه و نادرست به کار اندازم، بلکه می‌خواهم با این کار برای مردمم بفهمانم که از این رهگذر نه تغییری به وجود می‌آید و نه هم تدبیری که با آن مشکلی حل شود.

دیدگاه‌های شما
  1. رای دادن به این فاسدان در حقیقت تداوم نظام فاسد فعلی و تداوم حاکمیت حاکمان خونخوار است و بس ، در صورت که امریکا حاکن مانرا به آسانی و از قبل تعیین کرده پس آیا عاقلانه نیست که مصارف گزاف انتخاباتی را برای عمران و آبادی کشور و کمک به فقرا انجام بدهیم.
    سلامت باشین

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *