روزهای قرنطینه؛ کاش این بلا زودتر تمام شود

روزهای قرنطینه؛ کاش این بلا زودتر تمام شود

یاسین کریمی

من در یک کورس خصوصی زبان انگلیسی تدریس می‌کنم. حکومت افغانستان زمانی که به‌دلیل پیش‌گیری از شیوع کرونا در کشور مکاتب، دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی را تا 31 حمل 1399 مسدود اعلام کرد، من نیز رخصت شدم و حالا در خانه به طوری خود را قرنطینه کرده‌ام.

از روزی که افراد مبتلا به ویروس کرونا در کشور افزایش یافت، استرسم زیاد شده است. این چند روزی که در خانه هستم با کارهای مختلف خود را سرگرم می‌کنم. براساس گزارش‌های که وزارت صحت عامه افغانستان منتشر کرده، تا هنوز 117 تن به این ویروس در کشور مبتلا شده است.

من صبح‌های عادی و معمولی ساعت 6 صبح از خانه بیرون می‌شوم و ساعت 7 شام به خانه برمی‌گردم. اما روز اولی که در خانه ماندم، بیش‌تر خواب بودم.

روز دوم، بعد از صبحانه، سراغ قفسه کتاب را گرفتم. کتابی از آناگاوالدا، نویسنده فرانسوی به‌نام «زیر پوست زندگی» را برداشتم و شروع کردم به خواندنش. در این کتاب نویسنده شادی و درد را باهم درآمیخته و از خوبی‌ها و سختی‌های زندگی برای‌مان می‌گوید. من از خواندنش لذت بردم. روایت فراز و نشیب‌های زندگی است. تقریبا روز دوم با این کتاب سر شد. یکی-دو بار داخل حویلی قدم زدم و دلم می‌شد از حویلی بیرون شوم. با خود گفتم که تمرین ماندن در خانه را کنم، چون روزهای سختی احتمالا در کابل در راه است.

در دشت برچی شهر کابل، هنوز مردم خود را قرنطینه نکرده‌اند. مادرم یک روز برای خرید رفته بود، گفت که مردم فقط آرد و مواد خوراکی می‌خرند و بازار مثل همیشه شلوغ است.

روز سوم در خانه، لپ‌تاپم را روشن کردم. رفتم سراغ پوشه عکس‌ها، عکس‌های قدیمی خود را دیدم. وقتی که در هرات زندگی می‌کردم، نزدیک به 12 سال ورزش تکواندو انجام دادم، آن عکس‌ها و ویدیوها را تماشا کردم. خاطرات کودکی و نوجوانی تازه شد. آن زمان از سوی کلپ ورزشی‌مان، سفرها در ولایت‌های مختلف با دوستانم داشتم، خاطره‌ی آن سفرها پیش چشمانم رژه رفت. عکس‌های یادگاری را برای چند بار تماشا کردم. بعدازظهر روز سوم، به تماشای یک سریال امریکایی جنایی به نام «هملند» سپری شد. یکی از سریال‌های مورد علاقه من است، به‌خصوص فصل هشتم آن که درباره‌ی رویدادهای افغانستان است. سریال هیجان‌انگیز است، آدم وقتی تماشا می‌کند، دلش می‌شود پشت سر هم هر قسمت را نگاه کند.

روز چهارم، اخبار ویروس کرونا را دنبال کردم، افزایش چشم‌گیری در افغانستان داشت. بعد داخل حویلی شدم و دروازه حویلی را باز کردم، هیچ کس در کوچه دیده نمی‌شد، قبلا پسرهای همسایه‌مان که عاشق فوتبال است، هر روز فوتبال‌بازی می‌کردند و سروصدایش تمام عالم را کر می‌کرد. شب، مادرم با برادرم که در بیرون از کشور است، صحبت کرد، برادرم از پشت تلفن گفت: «شنیدم در دشت برچی مردم گاو کشتند.» مادر گفت: «دو کوچه از ما آن طرف‌تر، یک دانه گاو کلان کشتند و نذر برای کرونا کردند.»

روز پنجم، مادرم باز بیرون برای خرید رفته بود. مواد خوراکی در بازار گران شده است. یک کیلو لیمو تقریبا 300 افغانی شده است. با چندهزار افغانی تنها توانسته بود، چند قلم محدود خرید کند. مردم هم نسبت به روزهای گذشته نگرانی‌شان بیش‌تر شده‌اند. من با خودم قول داده‌ام، که تا 31 حمل 1399 در خانه بمانم و از تجمعات و بیرون‌رفتن خودداری کنم. این طور تنها می‌توانم جان خود و جان چند نفر دیگر را حفظ کنم. ببینم که این کار را می‌توانم و یا خیر. جهان و کابل روزهای سختی را سپری می‌کند. خدا کند این بلا زودتر تمام شود.

***

زندگی در دوره‌ی کرونا؛ باهم این دوره را بنویسیم

در سال 1900 در کابل وبا آمد. مرض واگیر و مهلکی که هر چند سال یکبار می‌آمد و هر بار، طی سه-چهار ماهی که دوام می‌کرد، جان آدم‌های بسیاری را در شهر می‌گرفت. دلیل اصلی شیوع مکرر مرض هم آب رودخانه‌ی کابل بود که مردم از آن هم در شست‌وشو استفاده می‌کردند و هم در پخت‌وپز.
ما این حادثه را می‌دانیم به‌دلیل این‌که فرنک مارتین، کارمند انگلیسی دولت، تمام این‌ها را دید و بعد در کتاب خاطرات خود نوشت. ساکنان کابل اما هیچ سند مکتوبی از وحشت وبا در آن سال‌ها از خود بر جای نگذاشته‌اند. چه بسا فجایعی که در تاریخ ما اتفاق افتاده و امروز یا ما آن‌ها را به یاد نداریم و یا وارونه به یاد داریم.
در این روزها که ویروس کرونا دنیا را درنوردیده و به یک بلای عالم‌گیر بدل شده است، برخی مورخان پیشنهاد کرده‌اند که مردم تجربیات شخصی‌شان را ثبت کنند تا سندی باشد برای آیندگان.
ما در حال زندگی‌کردن یک لحظه‌ی مهم تاریخی هستیم و مشاهدات شخصی ما سند باارزشی برای فهم این لحظه در آینده خواهد بود.
ثبت مشاهدات شخصی به‌خصوص در افغانستان مهم است؛ جایی که هم ملت نانویسا است و هم دولت. به همین دلیل، آیندگان ما درباره‌ی حوادث این روزها به معلوماتی که توسط شاهدان عینی ثبت شده باشد، دسترسی محدود خواهند داشت؛ درست همان‌طور که امروز ما به سختی می‌توانیم معلومات قابل اعتمادی درباره‌ی حوادث بزرگ قرون گذشته پیدا کنیم.
بی‌گمان، روزنامه‌ها به مثابه تاریخ مکتوب یکی از گزینه‌های اصلی و بی‌بدیل برای ثبت این تجربه‌ها است. بنابراین از شما مخاطبان گرامی دعوت می‌کنیم از تجربه‌‌های شخصی خود، از تغییرات و تأثیراتی که این بیماری همه‌گیر در زندگی شخصی و کاری، خانوادگی و اجتماعی‌تان آورده، از بیم‌ها و امیدها و از سختی‌ها و نگرانی‌های که با آن درگیرید و از آنچه در اطراف و محل زندگی‌تان می‌بینید، از طریق ما برای آیندگان روایت کنید.
روزنامه اطلاعات روز یادداشت‌ها، تجربه‌ها، چشم‌دیدها و روایت‌های شما را منتشر می‌کند.
dailyetilaatroz@gmail.com

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *