قرنطین در خانه، هم روزهای امید است و هم روزهای هشدار از بحران کرونا و پسلرزههای آن. در این روزها جهانیان از بحران کرونا میگویند. از اینرو لازم پنداشته میشود تا هدفمندانه پی ببریم که آیا جهان با آن همه دیدگاههای بلند و بالایش میتواند به این سادگی از پس این بحران بیرون آید.
به دنبال گسترش ویروس کرونا/کووید 19 دانشمندان علوم ساینس، محیط زیست، کارشناسانِ امور اجتماعی و مذهبی و نیز تحلیلگران مسایل سیاسی، تاریخی و امنیتی همه پیرامون بحران کرونا دیدگاههایشان را بیان داشتهاند. در این میان آنچه که همه به آن اتفاق دارند خطرناکبودن این بحران است که کشورها در برابر بحران سیاسی، نظامی و اقتصادی، بحران صحی را اینقدر جدی نمیپنداشتند؛ بحرانی که یکسره جهان را غافلگیر کرد.
اگر به گذشته نگاه شود بشر هر یک قرن بعد به بحرانهایی این چنینی روبهرو شده است. صد سال قبل از امروز اپیدمی «طاعون سیاه» جان نزدیک به 50 میلیون انسان را گرفت. وبا در شهر کابل همچنین روایتی تاریکی دارد. افزون بر اینها بحران مالی «رکود بزرگ» همه کشورها را فراگرفت، و تنها در امریکا صدهاهزار تن را بیروزگار کرد. حال که صد سال از اپیدمی طاعون سیاه میگذرد، جهان دشوارتر از گذشته با بحران کرونا دست و پنجه نرم میکند.
بسیاریها یکی از عوامل مهم گسترش جهانی کووید 19 را جدینگرفتن دولتها در آغاز پیدایش آن در خاستگاهاش چین میدانند. چنانچه در آغاز شیوع این ویروس کشورها از جمله امریکا بهجای جستوجوی راهحل، با آن برخورد سیاسی و اقتصادی کرد. چنان که «ویلبر راس» وزیر مالیه/دارایی امریکا گفت: «کرونا میتواند برای اقتصاد امریکا مفید واقع شود.» بهدنبال آن دونالد ترمپ رییسجمهور امریکا به شبکهی «فاکس نیوز» بیان داشت: «حتا اگر افراد [در امریکا] کرونا دارند میتوانند به سر کار بروند.» حال که دامنهی فاجعه امریکا را به کانون مرگومیر ناشی از کرونا مبدل کرده، تئوریهای مختلفی پیرامون عوامل شیوع کووید 19 مطرح شده که برخی کشورها از جمله امریکا، از دولت چین خواهان غرامت شده است.
هرچند تا کنون نظریات پیرامون عامل اصلی کووید 19 واحد نشده است که آیا این ویروس ساختهی دست انسان است و یا عامل دیگری از جمله انتقال آن از حیوان به انسان صورت گرفته است. اما برخی دانشمندان محیط زیست، تغییرات اقلیمی را عامل ویروس کرونا عنوان میکنند. به باور آنان زمستانهای گرم و بارندگیهای بیموقع در سالهای پسین پیشبینیهای نجومی نه، بلکه نتیجهی دو قرن استخراج و مصرف سوختهای فسیلی و تولید گازهای گلخانهای است. به باور آنان تغییرات اقلیمی احتمالا بیماریهای دنیاگیر بیشتری را به همراه داشته باشد.
هر یکی از احتمالات فوق که اگر عامل بهوجود آمدن کووید 19 ثابت شود، در واقع محصول اصلی آن بیتوجهی انسانها است. کاهش آلودگی هوا و نمایانشدن آسمان آبی در سراسر جهان در ظرف چند ماه قرنطینه، همچنین کاهش بیسابقهای قیمت نفت، همه و همه نشان میدهد که انسانها به بهانهای پیشرفت به چه پیمانه دنبال خلقِ بحرانهایی بودند که کرونا آن را آفتابی کرد. کرونا مشخص کرد که کمپنیهای بزرگ در جهان به چه پیمانه بیشتر از نیازِ ضروری انسانها از زمین، دریا و اعماق سنگها به استخراج نفت و یا سوختهای فسیلی میپردازند، و بعد آن را با خیال راحت به مصرف میرسانند که یکی از عوامل مهم گرمایش زمین و تباهی بشر بهشمار میرود. گرمایش زمین به حالتی گفته میشود که زمین از حالت عادی آن تغییر کرده باشد. به این مفهوم که کرونا بهسادگی برای ما نشان داد که تنفس در هوای آلوده و هوای پاک یعنی چه؟
شاید درست بود که در سال 2015 برای نخستین بار همهی 195 کشور جهان در کنفرانس تغییرات اقلیمی پاریس، بهمنظور کاهش انتشار گازهای گلخانهای توافق کردند. دلیل عمدهی آن هشدارِ دانشمندان محیط زیست بود. آنها هشدار داده بودند که دولتها و انسانها باید هرچه سریعتر از گرمایش بیسابقهای زمین جلوگیری کنند. براساس تخمین دانشمندان در 40 سال پسین به اندازهی 40 درصد از یخهای قطبها آب شده است. همچنین سالانه 13 میلیون هکتار جنگلات بر اثر گرمایش زمین سوخته و ناپدید میشوند. جنگلات آمازون که سال قبل آتش گرفت، به باور دانشمندان 50 سالِ دیگر نیاز است تا آن به حالت اولیاش برگردد.
در عصر ما میلیونها تُن مواد باطله و زائد که باعث مرگِ انسانها، انقراض نسلهای حیوانات، پرندگان و حتا تخریب لایه اُزون میشود، از کشورهای صنعتی جهان به کشورهای جهان سوم انتقال داده میشود. براساس گزارش سایت «Pointcarbon.com» مجموع انتشار کاربندای اکساید در جهان که عامل مهم آلودگی محیط زیست است از 1.6 میلیارد تُن در سال 2006 به بیش از 2.7 میلیارد تُن در سال 2007، افزایش یافته است. به این معنا که انتشار کاربن، حدود 68 درصد افزایش را نشان میدهد. جای نگرانی در این است که کشورها نهتنها به هدف مقابله با آن، بلکه به هدف تجارت و سود جستن از آن، این مسأله را به یکی تجارتهای سودمند در جهان مبدل ساختهاند. بهعنوان مثال سود تجارتی حاصل از فروش سهام انتشار کاربن در سال 2006 بالغ بر 33 میلیارد دالر بود، و یک سال بعد به 60 میلیارد دالر رسید، تا اینکه در سال 2008 از مرز 118 میلیارد دالر عبور کرد. این مسأله بیانگر آن است که جهان میبایست قبل از بحران کرونا حالت اضطراری را اعلام میکرد. اما برعکس بهجای مقابله و ایستادن در برابر دشمن آشکار محیط زیستی، با دیدگاه منفعتجویانه بر تداوم تجارت و سودجویی از آن پرداختند. این روند اگر از حمایت کمپنیهای بزرگ و آنها از حمایت کشورهای قدرتمند برخوردار نباشند، امکانش وجود ندارد.
دانشمندان به این توافق دارند که استفاده بیرویهای انسان از طبیعت دهها بحران را در پی دارد. اما اختلاف و کنار نیامدن آنها ظاهراً در چگونگی مقابله با آن نه، بلکه به مفکورهای منفعتجویانهای برمیگردد که تا اکنون مانع مقابله با چنین بحرانهای خطرناک شده است. به همین خاطر کشورهای قدرتمند بنابر دیدگاههای سیاسی و اقتصادی منفعتجویانه با این هیولای خطرناک، همکاری صادقانه نمیکنند. با توجه به همهی اینها پاسخ این پرسش را باید یافته باشیم که چرا دونالد ترمپ توافقنامهای تغییرات اقلیمی پاریس را فاجعه نامیده و از آن خارج شد. وی پیرامون این پرسش که چرا امریکا از توافقنامهای پاریس خارج شد گفت: «شک دارم گرمایش زمین منشأ انسانی داشته باشد. دانشمندان محیط زیست پیرامون تغییرات اقلیمی انگیزهی سیاسی دارند. حاضر نیستم هزاران میلیارد دالر و میلیونها شغل را فدا کنم.» البته این تنها ترامپ نیست که چنین دیدگاهی دارد، بلکه وزیر مالیهاش پیرامون شیوع کرونا در چین نیز گفته بود: «کرونا میتواند برای اقتصاد امریکا مفید واقع شود.» باز هم کرونا برای ما آشکار کرد که انسانها، دولتها و سیاستهایشان چقدر حریص و دشمن یکدیگرند.
برخیها اما بیدلیل بر پیشرفت و تکنولوژی میتازند. درحالیکه پیشرفت و تکنالوژی در ذاتش مشکلساز نیست، بل مشکل عمده در نحوهی بهرهبرداری از آن و مهمتر از آن در فلسفهی فکری منفعتجویانهای وجود دارد که اکنون جهان ما با آن رهبری میشود. در گذشته اگر این فلسفهای فکری منفعتجویانه را استعمار مینامیدیم و حال میشود آن را افسارگسیختگی سرمایهداری لقب داد که در رأس آن امریکا با قدرتنمایی ترامپ قرار دارد.
با این همه از نظر من، انسانها برای اینکه بتوانند در مبارزه با کرونا موفقانه عمل کنند، مهمتر از هرچیز باید در فکر اصلاح و تغییر مفکورههای دولتها باشند. در غیر آن مثلا تنها پیرامون بحران کرونا میتوان حدس زد که احتمالا پسلرزههای آن خطرناکتر از بحران کنونیاش باشد. اما دولتها در چنین وضعیتی در حال انداختن برف بام خود بر بام دیگران هستند. آنچه که با تأسف مفکورهای محضِ منفعتجویانه باز هم بهعنوان جوهری جداناپذیر در فرهنگ کنونی حاکم بر جهان مانع اصلی مبارزه با چنین بحرانهای خطرناک شده است. بحرانی که تا کنون 210 کشور و منطقهی جهان را درنوردیده است.