• کرونا اعلام کرد که مردم چاقوگرای افغانستان همان قدر که در شکست دادن استعمارهای خیالی دست بالایی دارند، به مزاح هم خوب میفهمند. وی که عصر دیروز از یک میدان بودنهجنگی در شمال افغانستان (با حضور شصتوپنج هزار تماشاچی) دیدن میکرد و خرامان خرامان از یک بینی به بینی دیگر و از یک شش به شش دیگر خزیدن میکرد، به خبرگزاری باختر گفت:
«مردم چین خیلی خشکدماغ و جدی هستند. شوخی را اصلا نمیفهمند. چند هزار نفرشان را کشتم، چنان عصبانی شدند که نپرس. ولی مردم افغانستان فرق دارند. من هر کاری بکنم، مرا جدی نمیگیرند. میدانند که نیت بدی ندارم و شوخی میکنم. چهار روز پیش سیزده نفر را در یک کوچه کشتم. اهالی محل هرهر میخندیدند. این مردم در جوانمردی و میهماننوازی هم جوره ندارند. حتما در تاریخ ادبیات خواندهاید که یک شب چند نفر جوان مست کدام عارف وارسته را لتوکوب کردند و قبرغههایش را شکستند. فردای آن شب پولیس آن جوانان را آورد و یکی یکی به عارف وارستهی مذکور نشان داد تا بگوید که مجرمان کدامهایند. اما آن عارف از روی جوانمردی گفت که هیچ کدام از آنان جوانان را نمیشناسد. چرا؟ برای این که نمیخواست سرنوشت آن لوچکها را خراب کند. عین همین قضیه را من در اینجا دیدم. هر روز چندین عمه و کاکا و مامای این مردم را میکشم، اما یک نفر حاضر نیست گناه قتل را به گردن من بیندازد. میگویند برنج خورده بود؛ میگویند پانقراسش باد کرده بود؛ میگویند خواب دیده بود. میدانند من آنها را کشتهام، اما حس میهماننوازیتوبشان نمیگذارد که مرا متهم کنند».
کرونا از مردم افغانستان خواست که همین روحیهی شاد و ضد علمی خود را زنده نگه دارند و نگذارند که زندگی سرشار از بغلکشیشان توسط تبلیغات یک مشت الکلپرستِ صابوندوستِ فاصلهگیر محدود گردد.
• سید عیسا حسینی مزاری، رییس خبرگزاری آوا، رفتار جمهوری اسلامی ایران با مهاجران افغان را با انما المؤمنین اخوهترین الفاظ محکوم کرد. آقای حسینی در این مورد گفت:
«امروز اطلاع یافتم که مأموران جمهوری اسلامی ایران چند تن از هموطنان ما را زنده به آتش کشیدهاند. به نظر بنده، لطفی که جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری در حق مهاجران داشتهاند و دارند در حدی است که زبان و قلم از بیانش عاجز میماند. ولی این بندهی حقیر بر این نظر است که هر وقت که افغانها مستحق مرگ شناخته میشوند، همان روش غرق کردنشان در دریا مناسبتر است. البته بنده به روش آتش زدن هم اعتراضی ندارم. این هم یک آپشن الهی است. فقط عرضم این است که میترسم آتش زدن خدای نکرده به وجههی جمهوری اسلامی لطمه بزند. من بهعنوان یک افغان، بهعنوان کسی که وابسته به هیچ کس و هیچ جایی نیست و فقط به رضای خدا میاندیشد، واقعا خجالت کشیدم از این که بعضی هموطنان ما مأموران عزیز جمهوری اسلامی را تا این حد عصبانی میسازند. شما فکر میکنید یک مامور ایرانی همینطوری مردم را زنده زنده به آتش میکشد؟ این چه حرفیه؟ حتما عصبانیشون کردین، اِء! حتما رو مخشون راه رفتین. برادر من، بفهم! وقتی مامور رو ناراحت میکنی انتظار کباب شدن رو هم چی؟ داشته باش. چی؟ داشته باش».
• مایک پمپیو وزیر خارجهی امریکا از طریق کنفرانس ویدیویی با رییسجمهور و رییس شورای مصالحه ملی افغانستان گفتگو کرد. جلسه خودش میخواست با تلاوت آیاتی چند از کلامالله مجید آغاز شود؛ اما حاضران از جلسه خواستند که در حضور میهمان خارجی نزاکت را رعایت نماید. آقای پمپیو پس از شنیدن سخنان رییسجمهور گفت:
«حالا کمی بهتر شدید. من فقط دو سه مورد نگرانی دارم که امیدوارم عاجل مورد رسیدگی قرار بگیرند. اول، من با مقرری حمیدالله سالنگی بهعنوان رییس پولیس شاهراه کابل قندهار موافق نیستم. قبلا هم گفته بودم که اگر او به این پست مقرر شود، من دو صد میلیون دالر دیگر را هم سر شما قطع میکنم. این یک مورد. مورد دیگر قضیه پسر حاجی جمعه خان در فاریاب است. هفتهی گذشته به غنی جان و عبدالله جان گفته بودم که وزارت خارجهی امریکا با بازداشت خودسرانهی پسر حاجی مخالف است. گفته بودم یا نگفته بودم؟ قرار قبلی ما چه بود؟ اگر شما به این کارهای خودسرانه خیلی علاقه دارید، مشکلی نیست. فقط به من بگویید. بگویید ما دیگر نمیخواهیم وزارت خارجهی امریکا برای ما تعیین تکلیف کند. ما که دوست نداریم در امور داخلی شما دخالت کنیم. بگویید دخالت نکن، دخالت نمیکنیم. این دو مورد. یک مورد دیگر هم هست. معاون سفیر ما در کابل شکایت دارد که پریروز هم به عبدالله زنگ زده و هم به غنی و هیچ کدامتان گوشی را برنداشتهاید. این نشد دیگر. ما به شما تلفن دادیم که وقتی کار داشتیم گپ بزنیم. بادیگارد مادیگارد دوروبرتان زیاد است؛ نه که به راستی خیال کردهاید اگر تلفن ما را جواب ندهید خیر است. خیر نیست. تکرار نشود. بعد از همین جلسه هر دویتان به معاون سفیر زنگ بزنید، ببینید چه کار داشته».